افشاگری بدون سند، ابزار قدرتنمایی و تخریب است، نه حقیقتطلبی
در عصر حاضر، فضای مجازی به میدان اصلی تعاملات اجتماعی و رسانهای تبدیل شده است؛ جایی که مرز میان حقیقت و روایت اغلب محو میشود و سرعت انتشار اطلاعات، نقش قابل توجهی در شکلگیری افکار عمومی دارد. پدیدههایی که به ظاهر «افشاگری» یا «روایت خبری» هستند، گاه با هدف دیدهشدن، ایجاد هیجان یا برجستهسازی شخصی شکل میگیرند و میتوانند به سرعت در شبکههای اجتماعی فراگیر شوند. این جریانها، اگرچه ممکن است بخشی از واقعیت را دربر داشته باشند، اما اغلب با تحریف، اغراق و حملات شخصی همراهند و اثرات گستردهای بر اعتماد اجتماعی و آرامش روانی جامعه بر جای میگذارند.
در چنین بستری، تحلیل رفتارهای رسانهای و شناسایی الگوهای افشاگرانهنما، اهمیت مضاعفی پیدا میکند. انتشار محتواهای پرهیجان و تحریکآمیز نه تنها مخاطب را در دام روایتهای نادرست میاندازد، بلکه فرصتهای گفتوگوی عقلانی و تحلیل دقیق را محدود میکند. بررسی این رفتارها از منظر روانشناسی رسانه، نشان میدهد که عوامل اجتماعی، اقتصادی و الگوریتمی، همگی در شکلگیری این پدیدهها نقش دارند و بدون واکنش حرفهای، تهدیدی جدی برای انسجام اجتماعی و اعتماد عمومی محسوب میشوند.
متن پیشرو، با استناد به تحلیلهای رفتارسازی رسانهای و تجربیات کارشناس حوزه رسانه و حکمرانی، به بررسی ریشهها، پیامدها و راهکارهای مقابله با رفتارهای افشاگرانهنما، روایتهای هیجانی و انتشار اخبار نادرست در فضای مجازی میپردازد. این بررسی، علاوه بر تشریح نقاط ضعف رسانههای رسمی، مسیرهای تقویت سواد رسانهای، مدیریت هیجانات اجتماعی و بازسازی روایتهای معتبر را نیز نشان میدهد، تا مخاطب بتواند در مواجهه با جریانهای مخرب، تصمیمی آگاهانه و واقعبینانه اتخاذ کند.
آنچه در ادامه میخوانید ماحصل گفتوگو با وی است:
ریشههای روانی و اجتماعی رفتارهای افشاگرنما
سینا قربانی، در ابتدای سخنان خود توضیح داد: رشد رفتارهای افشاگرنما در فضای مجازی که معمولاً با انتشار اخبار نادرست، توهین و تخریب همراه است، ریشه در چند لایه روانی و اجتماعی دارد.
به گفته وی، یکی از عوامل اصلی این رفتار، «نیاز به دیدهشدن» و «کسب اعتبار اجتماعی» است، بهویژه در محیطی که الگوریتمها بر اساس تعامل و هیجان عمل میکنند. افراد با انتشار محتوای جنجالی، حتی اگر نادرست باشد، به سرعت توجه کاربران را جلب میکنند و این توجه، حتی اگر منفی باشد، نوعی پاداش روانی محسوب میشود.
این کارشناس مسائل رسانه در ایران، اظهار کرد: «فضای مجازی نوعی «اقتصاد توجه» را ایجاد کرده است که در بستر آن، افشاگریهای بدون سند، توهینهای هدفمند و روایتهای تحریفشده، به ابزارهایی برای کسب قدرت نمادین و جذب مخاطب تبدیل شدهاند.
قربانی ادامه داد: عامل دیگر، گسترش فرهنگ رقابتطلبی و خودبرندسازی در شبکههای دیجیتال است. بسیاری از کاربران، بهویژه در جوامع تحت فشارهای شدید اقتصادی و اجتماعی، از فضای مجازی بهعنوان سکوی پرتاب برای کسب اعتبار، درآمد یا نفوذ بهره میبرند. در این زیستبوم، افشاگریهای ساختگی و حملات شخصی به دیگران، میانبُرهایی برای جلب توجه و ایجاد «هویت رسانهای» شدهاند، رفتاری که نه از موضع حقیقتطلبی، بلکه از منطق رقابت و نیاز به دیدهشدن تغذیه میکند. نتیجه این است که در زیستبومی که دروغ، توهین و هیجان پاداش میگیرند، افشاگری به جای کنش مسئولانه به ابزار تخریب و خودنمایی تبدیل میشود.
روایتگری هیجانی و تبدیل داده به داستان پرتنش
وی درباره تکنیکهای رسانهای بیان کرد: روایتگری هیجانی، جایی که بخشی از واقعیت با خشم، اغراق یا تحریف ترکیب میشود، به یک ابزار رایج برای جلب توجه در فضای مجازی بدل شده است.
این تحلیلگر رسانه سپس افزود: این نوع روایتگری از منطق «دراماتیزهسازی محتوا» تغذیه میکند؛ یعنی تبدیل دادههای خام به داستانهایی پرتنش، قطبیشده و احساسی که بتوانند در الگوریتمهای سکوها برجسته شوند. در این چارچوب، روایتگر نه بهدنبال انتقال حقیقت، بلکه بهدنبال ساختن «لحظه رسانهای» است، لحظهای که مخاطب را شوکه و درگیر کند و به تعامل وادارد.
قربانی تصریح کرد: فنون معمول شامل انتخاب گزینشی اطلاعات، استفاده از زبان تحریکآمیز و خلق تضادهای ساختگی میان «ما» و «آنها» است. از منظر انگیزه، این رفتار بیش از آنکه واکنشی به بیاعتمادی عمومی باشد، محصول رقابت در بازار توجه است. روایتگر با هر پست، استوری و ویدیو، ویژند شخصی خود را تقویت میکند و سکوها (پلتفرمها) با پاداش دادن به محتواهای پرتعامل، این چرخه را تقویت میکنند. بنابراین، روایتگری تحریفشده بخشی از زیستبوم رسانهای حریف است که در آن حقیقت، اگر هیجانانگیز نباشد، دیده نمیشود.
پیامدهای اجتماعی و روانی انتشار محتواهای پرهیجان
وی درباره اثرات مخرب این نوع محتوا توضیح داد: رفتارهای هیجانی و پرحاشیه در فضای مجازی، بهویژه زمانی که با تحریف واقعیت و حملات شخصی همراه باشند، اعتماد اجتماعی و آرامش روانی جامعه را تضعیف میکنند.
این کارشناس رسانه در کشور متذکر شد: این محتواها با ایجاد فضای قطبی، بیثبات و پرتنش، احساس امنیت روانی مخاطب را کاهش داده و نوعی «اضطراب رسانهای» ایجاد میکنند؛ حالتی که در آن مخاطب دائماً در معرض اخبار تحریکآمیز، افشاگریهای ناقص و روایتهای خشمآلود است.
قربانی افزود: این جریان موجب تغییر الگوهای مصرف اطلاعات در مخاطب میشود. افراد به جای جستوجوی تحلیلهای عمیق و منابع معتبر، به سمت محتوای کوتاه، هیجانی و واکنشی سوق پیدا میکنند. این تغییر، نهتنها سواد رسانهای را تضعیف میکند، بلکه مخاطب را به کنشگری سطحی در فضای مجازی سوق میدهد و فضای مجازی به میدان واکنشهای لحظهای تبدیل میشود، نه گفتوگوی عقلانی. این چرخه هم تولیدکننده محتوا را به افراط بیشتر سوق میدهد و هم مخاطب را در وضعیت روانی ناپایدار نگه میدارد.
روش مقابله با روایتهای هیجانی
وی تأکید کرد: نادیدهگرفتن رسانههای هیجانی کارساز نیست و ممکن است به تثبیت روایتهای نادرست دامن بزند. بهترین رویکرد، روشنگری تحلیلی، مستند و آرام است که همزمان، هم اعتبار از دسترفته را بازسازی کند و هم مخاطب را از دام هیجانات نجات دهد.
این کارشناس رسانه با اشاره به گسترش اخبار هیجانی و روایتهای مخرب در فضای مجازی تأکید کرد: واکنش رسانهای باید ترکیبی از سه عنصر اساسی باشد.
قربانی در ادامه بیان کرد: در گام نخست، افشاگری دقیق ضروری است؛ به این معنا که نقاط ضعف، تناقضها و تحریفهای موجود در روایتهای هیجانی باید با استفاده از شواهد مستند و تحلیلهای تخصصی آشکار شود. این فرآیند به مخاطب کمک میکند تا مرز میان واقعیت و تحریف را بهدرستی تشخیص داده و از پذیرش روایتهای غیرمستند جلوگیری کند.
وی افزود: گام دوم، بازسازی روایت است؛ این کار مستلزم ارائه نسخهای معتبر، متعادل و در عین حال جذاب از همان موضوع است تا جایگزینی محکم برای روایت مخرب فراهم شود. بازسازی روایت نهتنها اعتبار موضوع اصلی را بازمیگرداند، بلکه مخاطب را به سمت منابع قابل اعتماد هدایت میکند و خلأ ایجادشده توسط روایتهای افشاگرانهنما را پر مینماید.
این کارشناس رسانه ادامه داد: در گام سوم، آموزش رسانهای از اهمیت بالایی برخوردار است؛ این امر به معنای ارتقای سواد رسانهای مخاطبان برای تمایز قائل شدن میان هیجان و تحلیل و نیز تحریف و حقیقت است. مخاطب با این مهارت قادر میشود هنگام مواجهه با اخبار پرهیجان و افشاگریهای بدون سند، واکنشی منطقی و آگاهانه داشته باشد و در دام هیجان و سردرگمی گرفتار نشود.
قربانی در جمعبندی این بخش خاطرنشان کرد: ترکیب این سه عنصر نهتنها مانع از گسترش روایتهای مخرب میشود، بلکه فضای مجازی را از محیطی صرفاً هیجانمحور و پرتنش، به بستری برای گفتوگوی عقلانی، مسئولانه و تحلیلی تبدیل کرده و بهتدریج اعتماد اجتماعی و انسجام روانی جامعه را بازسازی میکند.
ضعف رسانههای رسمی و مسئولان
وی معتقد است؛ ضعف رسانههای رسمی و مسئولان در ارتباط مؤثر با مردم، عامل اصلی اوجگیری چهرههای غیررسمی است. رسانههای رسمی اغلب گرفتار زبان خشک، روایت یکسویه و فرآیندهای بروکراتیک هستند که با نیازهای مخاطب امروز همخوانی ندارد و بهنوعی بیتفاوتی نسبت به افکار عمومی را القا میکنند.
این تحلیلگر رسانه افزود: فضای مجازی بر اساس سرعت، هیجان و تعامل ساخته شده، اما رسانههای رسمی همچنان درگیر الگوهای کند، کنترلشده و فاقد انعطاف هستند. این شکاف روایی باعث میشود چهرههای غیررسمی با روایتهای پرهیجان جای خالی ارتباط مؤثر را پر کنند و خود را صدای مردم جا بزنند.
قربانی اضافه کرد: همچنین بسیاری از مسئولان به جای گفتوگوی مستقیم و شفاف، به انکار، تأخیر یا پاسخهای کلیشهای روی میآورند. این رفتار، اعتماد عمومی را تضعیف کرده و مخاطب را به سمت منابع جایگزین (آلترناتیو)، اگرچه غیرمعتبر، سوق میدهد.
سه راهبرد کلیدی برای مقابله با رفتارهای تخریبی در فضای مجازی
وی سپس با اشاره به گسترش اخبار هیجانی و رفتارهای تخریبی در فضای مجازی، سه راهبرد کلیدی برای کاهش تأثیر این گونه رفتارها پیشنهاد کرد.
این دانشآموخته مطالعات رسانه گفت: نخست، آموزش عمومی اهمیت دارد؛ نهادهای فرهنگی و آموزشی، بهویژه مدارس و دانشگاهها، باید مهارتهای تفکر انتقادی، تحلیل روایت و تشخیص منابع معتبر را در قالب برنامههای درسی و کارگاههای عملی آموزش دهند. مخاطب باید بیاموزد که هر روایت پرهیجان الزاماً حقیقت نیست و هر افشاگری نیازمند سند و تحلیل است.
قربانی افزود: دوم، ارتقای سواد رسانهای ضروری است؛ این کار باید از مدلهای سنتی عبور کرده و به سمت آموزش تعاملی و پلتفرممحور برود. تولید محتواهای آموزشی در قالب ویدیوهای کوتاه، اینفوگرافیک و پویشهای چالشی میتواند مخاطب را درگیر کرده و مهارت تشخیص تحریف، تحلیل هیجان و مقابله با روایتهای مخرب را تقویت کند.
وی ادامه داد: سوم، مدیریت هیجانات اجتماعی اهمیت ویژهای دارد؛ حضور فعال روانشناسان رسانه، تحلیلگران معتبر و تولیدکنندگان محتوای مسئولانه میتواند با ارائه روایتهای آرام، مستند و همدلانه، فضای قطبی و پرتنش را به گفتوگوی عقلانی تبدیل کند. ایجاد سکوهای واکنش مسئولانه که به سرعت به روایتهای مخرب پاسخ دهند، نیز میتواند بهعنوان سپر رسانهای عمل کرده و مخاطب را از دام هیجانزدگی نجات دهد.
این پژوهشگر رسانه تأکید کرد: اجرای همزمان این سه رویکرد، نهتنها از گسترش اخبار هیجانی و رفتارهای تخریبی جلوگیری میکند، بلکه فضای مجازی را از محیطی صرفاً پرهیجان و پرتنش به بستری برای گفتوگوی عقلانی، مسئولانه و تحلیلی تبدیل میکند.
نقش کنشگران داخلی در جورچین رسانههای ضدایرانی
قربانی درباره نقش برخی کنشگران رسانهای توضیح داد: برخی از این افراد با تولید اخبار گمراهکننده و تحریکآمیز، ناخواسته در جورچین رسانههای ضدایرانی ایفای نقش میکنند. این افراد، حتی با تظاهر به افشاگری، به بازوی داخلی عملیات روانی دشمن تبدیل میشوند. آنها با برجستهسازی بحرانها، تحریف مستندات و دادهها و ترویج بیاعتمادی، زمین بازی را برای رسانههای معاند آماده میکنند.
وی ادامه داد: این رفتارها در چارچوب مهندسی ادراک عمل میکنند؛ یعنی تغییر برداشت مخاطب از واقعیت از طریق بمباران اطلاعاتی، روایتهای ناقص و تحریک عاطفی. رسانههای ضدایرانی با بهرهگیری از این محتواها، آنها را در قالب حرفهایتر بازنشر میکنند و بهعنوان صدای داخلی مشروعیت میبخشند.
به گفته وی، این چرخه هم مخاطب داخلی را دچار سردرگمی و اضطراب میکند و هم تصویر نادرستی از جامعه ایرانی در سطح بینالمللی ارائه میدهد؛ بنابراین، افشاگری بدون سند و روایتگری هیجانی در عمل به تقویت دستگاه رسانهای حریف منجر میشود و انسجام روانی و اجتماعی ایران را تهدید میکند.
حقیقت در هیاهوی روایتهای تحریفشده گم میشود
در شرایط کنونی، جریانهایی خارج از کشور با وارونهسازی واقعیت و انتشار اخبار تحریفشده، فضای رسانهای و روانی جامعه را بهطور هدفمند متشنج میکنند. اگرچه بخش کوچکی از دادههای آنان ممکن است صادقانه باشد، اما اکثریت محتوا با هدف هیجانسازی، قطبیکردن و تخریب طراحی شده بهگونهای که بسیاری از شهروندان، بدون تحلیل و بررسی دقیق، تحت تأثیر این روایتهای گزینشی قرار گرفته و فریب میخورند.
یک پرسش جدی نیز مطرح است اینکه منابع و بودجه این جریانها از کجا تأمین میشود؟ چه کسانی پشت پرده هستند و با چه اهدافی این جنگ روانی را هدایت میکنند؟ واقعیت این است که ما با یک عملیات رسانهای سازمانیافته مواجه هستیم؛ عملیاتی که نه نقد صرف، بلکه هدفش ایجاد بیاعتمادی، آشفتگی و تضعیف انسجام اجتماعی است.
از سوی دیگر، ضعف رسانههای رسمی و مسئولان در روایتسازی جذاب، سریع و مخاطبمحور، جای خالی پاسخ حرفهای را ایجاد کرده و این خلأ، بستر نفوذ چهرههای غیررسمی با روایتهای پرهیجان را فراهم کرده است. حالا وظیفه رسانهها و نهادهای مسئول روشن است؛ تحلیل دقیق، ارائه روایت مستند و گیرا و ارتقای سطح سواد رسانهای مخاطبان تا نهتنها جلوی گسترش این جریانهای مخرب گرفته شود، بلکه فضای مجازی به بستری عقلانی، مسئولانه و تحلیلی تبدیل شود.
این هشدار جدی است؛ بیتفاوتی یا واکنش سطحی به روایتهای هیجانی، نهتنها کمکی نمیکند، بلکه شرایط را برای گسترش شایعات و تحریک افکار عمومی مهیا میکند. تنها با هوشیاری، تحلیل مستند و روایتسازی حرفهای میتوان جلوی نفوذ جریانهایی را گرفت که با هیجان، نه حقیقت، مردم را در تله میاندازند.