شناسه خبر:49900
1400/9/27 10:19:00

سپهرغرب، گروه اندیشه: آیا اختیار، بزرگ‌ترین گناه انسان یا متهم پرونده شقاوتمندان و رانت اصلی صاحبان سرمایه‌های ابدی است؟ خیر، اختیار انسان پای او را به دنیا باز کرده است. اختیار مایه شرافت انسان نسبت به سایر موجودات بوده، اما خصیصه خطرناکی است؛ زیرا حرکات و سکنات اختیاری انسان سرنوشت ابدی‌اش را رقم خواهد زد.

در جلسه سابق اشاره کردیم که خداوند متعال با لطف و رحمت بی‌پایان خود انسان را وارد مدرسه شبانه‌روزی دنیا کرده تا هرکس در سایه تلاش و مجاهدت خویش رشد یافته و لیاقت دریافت نعمت‌های ابدی را پیدا کند. سؤالی که با آن مواجه شدیم این بود که چرا قرعه به نام انسان افتاد؟ این سؤال را سابقاً بدین شکل طرح کرده بودیم؛ چرا خداوند از ابتدا انسان‌ها را وارد بهشت نکرد؟ چرا انسان‌ها لازم است دست به انتخاب زده و سرنوشت خود را رقم بزنند؟ پاسخ را باید در حکمت الهی پی‌جویی کرد.

حکمت خدا یکی از «اوصاف فعلی» اوست؛ یعنی خداوند در رابطه با سایر موجودات نه‌تنها کار عبث و بیهوده و به‌اصطلاح بی‌فایده و نامعقول انجام نمی‌دهد، بلکه همواره در مواجهه با گزینه‌های گوناگون فرضی، بهترین‌ها را برمی‌گزیند. یعنی کاری را اختیار می‌کند که درمجموع کمالات بیشتری را نصیب عالم کند. بنابراین خلقت موجودات را نیز به‌گونه‌ای انجام می‌دهد که «در حد امکان» هیچ نقص و کاستی در آن به چشم نخورد.

بر پایه «حکمت مطلق» که لازمه‌اش آفرینش موجودات در بهترین حالت ممکن است، می‌توان حدس زد که اگر خداوند میان آفرینش یک «گل رُز» و «تکه‌ای جلبک» مخیر باشد، قطعاً گل رُز را می‌آفریند؛ زیرا «گل رُز» کامل‌تر بوده و «آثار وجودی» بیشتری بر آن مترتب می‌شود و اگر بنا باشد از میان «آهو» و «گل رُز» یکی را انتخاب کند، بی‌شک از خیر «گل رُز» گذشته و به آفرینش «آهو» رو می‌آورد؛ زیرا کمالات «آهو» که نوعی حیوان است، از «گل رُز» که ازجمله گیاه بوده، بیشتر است.

بر این اساس خداوند در خلقت موجودات ناقص‌تر، همواره به کمترین میزان اکتفا می‌کند و تنها اشیایی را آن‌هم به میزانی می‌آفریند که برای تحقق کامل‌ترین نظام ممکن ضروری است؛ درنتیجه اگر بنا باشد از میان دو عالم فرضی دست به انتخاب بزند که یکی از آن‌ها در مقایسه با دیگری تنهاوتنها یک درجه کمال بیش از دیگری داشته باشد، قطعاً عالَمی را می‌آفریند که یک درجه کامل‌تر است. عالمی که بهترین عالَم ممکن در نوع خود باشد «نظام احسن» نام دارد.

خداوند در قرآن کریم خلقت موجودات را بر پایه چنین نظامی برمی‌شمارد: لَقَد خَلَقنَا الإنسانَ فی أحسَنِ تَقویم (تین، 4). برای درک هرچه بهتر این امر باید نیم‌نگاهی به مراتب موجودات بیندازیم.

می‌دانیم که موجودات نسبت به هم برتری داشته و همه در یک سطح نیستند و به‌اصطلاح فلسفی «کمالات نایکسانی» دارند. به‌طور کلی، می‌توان همه موجودات جسمانی را به سه دسته جماد، نبات و حیوان تقسیم کرد. جمادات موجوداتی نظیر سنگ و خاک‌اند که از هرگونه رشد و نموی بی‌بهره‌اند. نباتات و گیاهان تغذیه، رشد و تولید مثل دارند؛ برخلاف جمادات که از هرگونه رشد و بالندگی بی‌بهره‌اند. حیوانات اما علاوه‌بر اینکه واجد ویژگی‌های نباتی‌اند، یعنی رشد، تغذیه و تولید مثل دارند، از «درک حسی» و «تحرکات ارادی» نیز برخوردارند؛ به زبان گویاتر گاو و گوسفند برخلاف گل و گیاه می‌بینند، می‌شنوند، علف‌ها را می‌بویند و مزه آن‌ها را می‌چشند و فرزندان خود را لمس می‌کنند. همچنین با اراده خود مسیر حرکتشان را انتخاب می‌کنند و به این طرف و آن طرف می‌روند. به همین دلیل گیاهان نسبت به جمادات و حیوانات نسبت به گیاهان کامل‌تر هستند.

در میان حیوانات، یک نوع از آن‌ها تافته جدابافته بوده؛ یعنی از عقل و اختیار برخوردار است. انسان همان موجود منحصربه‌فردی بوده که با وجود آن که از ویژگی‌های حیوانات برخوردار است، عقلی دارد که او را از سایر حیوانات متمایز می‌کند. نیروی خارق‌العاده عقل غیر از دیدن و شنیدن است؛ انسان‌ها با عقل خود فرمول‌های ریاضی را حل می‌کنند، سفینه می‌سازند و به کرات سفر می‌کنند و به وجود خدا و امور بسیاری پی می‌برند که با چشم و گوش قابل دیدن و شنیدن نیست. اراده انسان نیز با اراده حیوانات تمایز فاحشی دارد؛ زیرا اراده‌اش برخلاف اراده حیوانات تابع تمایلات مادی‌اش نیست. گاو و گوسفند یا هر حیوان دیگری نمی‌تواند آب و علف را جلو چشم خود ببیند و برای تقویت اراده خود و اطاعت فرمان خدا از خوردن و آشامیدن خودداری کند. همین که گرسنگی بر او غلبه کند و علف یا دانه‌ای در اختیارش باشد، بی‌اختیار خوردن آن را اراده می‌کند. اما اختیار انسان نسخه پیشرفته‌ای از اراده است؛ به این معنا که می‌تواند اراده خود را تابع عقلش قرار داده و براساس فرامین عقلانی انجام یک کار یا ترک آن را اختیار کند.

اینجاست که پازل نهایی معما در جای خود قرار می‌گیرد. از طرفی خداوند حکیم است و از میان اشیای متفاوت، آن‌هایی را می‌آفریند که کامل‌تر باشند؛ به تعبیر دقیق‌تر، از میان جمادات، نباتات، حیوانات و انسان‌ها، کامل‌ترین موجود و «مایحتاج» او را می‌آفریند. از طرف دیگر انسان کامل‌ترین موجود است. درنتیجه حکمت الهی اقتضا می‌کند تنها انسان را بیافریند و از میان اشیای دیگر آن‌هایی که برای تأمین نیازمندی‌های انسان‌ها به‌کار می‌آیند، صرفاً به همین منظور آفریده شوند.

نتیجه‌ای که تابه‌حال بدان دست یافتیم این است که «انسان» مقصود اصلی خداوند از خلقت است و سایر موجودات برای تأمین نیازمندی‌های انسان و فراهم کردن زمینه رشد و تکامل او آفریده شده‌اند. این به‌دلیل آن است که برای هر عقل سلیمی واضح بوده که موجودی که از اختیار برخوردار است، کامل‌تر از موجودی بوده که یا اختیاری ندارد و یا اراده‌ای تابع امیال و غرایز جسمانی دارد.

گفتیم خداوند هر چیزی که وجودش ممکن باشد آن‌هم کامل‌ترینشان را می‌آفریند؛ انسان به‌دلیل برخورداری از اختیار، کامل‌ترین است؛ بنابراین آفرینش او از سوی خیر عالم (خداوند) قطعی است. حال لازمه اختیار این است که انسان به دست خود سرنوشتش را رقم بزند. خداوند موجوداتی همچون ملائکه را ازابتدا در بهشت خلق می‌کند، اما این امر برای موجودی به‌نام انسان عملی و ممکن نیست؛ زیرا انسان یا باید از اختیار برخوردار نشود که دیگر انسان نخواهد بود و یا اینکه با ویژگی اختیار آفریده شود که در این صورت باید پیش از ورود به بهشت وارد عالمی شود تا دست به انتخاب بزند و با رفتار اختیاری در پیروی فرامین عقل موجبات رشد و تکامل خود را فراهم گرداند و به‌واسطه آن «کمالات اکتسابی» وارد بهشت شود.

نتیجه آنکه اختیار انسان پای او را به دنیا باز کرده است. اختیار مایه شرافت انسان نسبت به سایر موجودات بوده، اما خصیصه خطرناکی است؛ زیرا حرکات و سکنات اختیاری انسان سرنوشت ابدی‌اش را رقم خواهد زد.

شناسه خبر 49900