مسعود چوبین؛ از تشک کُشتی تا پرده نقرهای سینما
سپهرغرب، گروه فرهنگی- سمیرا گمار: در سرزمینی همچون ایران که فرهنگ و هنر با تاروپود هویت ملیاش گره خورده، همواره هنرمندان نقش ستونهایی از جنس آگاهی، زیبایی و تعهد را ایفا کردهاند.
هنر، نه صرفاً تماشایی است و نه صرفاً سرگرمی؛ بلکه زبان پنهان جامعه است برای فریاد زدن بیصدا. در این میان، هنرمندانی که از بطن همین خاک برخاستهاند و همزمان بار فرهنگ، ورزش و آموزش را بر دوش کشیدهاند، شایسته توجهی ویژه هستند.
مسعود چوبین، هنرمند همدانی، یکی از همین چهرهها بهشمار میرود؛ چهرهای که نهتنها در تلویزیون و سینما، بلکه در میادین ورزشی داخلی و بینالمللی نیز خوش درخشیده است. مردی که داوری در کُشتی پهلوانی را با صلابت ایرانی خود آمیخته و بازیگری را با درک عمیق از نقش، فضا و انسان.
او تنها بازیگر و داور نیست، بلکه قصهگو، محقق، معلم و حافظ میراثی فرهنگی نیز هست که از قلب همدان برآمده و در سرتاسر کشور طنین انداخته است.
در این گفتوگو با چوبینِ بیوقفه آشنا میشویم؛ از زمینهای خاکی کُشتی تا سکانسهای پُرتنش تلویزیون، از تألیف کتابهای پژوهشی تا راهاندازی آموزشگاهی برای نسل آینده بازیگران.
این روایت نهفقط معرفی یک چهره، بلکه تقدیر از مفاخر بومی است؛ یادآوری این حقیقت که استانهایی همچون همدان، همچنان سرچشمه بزرگان فرهنگ، هنر و اندیشهاند.
آقای چوبین بهعنوان نخستین سؤال بفرمایید انگیزه ورود شما به دنیای بازیگری چه بود و چگونه این مسیر را آغاز کردید؟
پیش از آنکه وارد عرصه بازیگری شوم، سالها در کسوت یک چهره ورزشی شناختهشده در سطح ملی و بینالمللی فعالیت داشتم؛ به همین دلیل اجازه میخواهم ابتدا معرفی کوتاهی از پیشینه ورزشیام داشته باشم.
بله حتماً، بفرمایید.
من مسعود چوبین هستم، متولد سال 1340 در ملایر؛ دبیر بازنشسته ورزش از آموزشوپرورش این شهرستان. از نوجوانی علاقهمند به رشتههای ورزشی مختلفی همچون فوتبال، دوومیدانی، تنیس روی میز، شنا، ژیمناستیک، کُشتی و شطرنج بودم و موفق به کسب مقامهایی در سطح استان و کشور در این رشتهها شدهام؛ همین علاقه سبب شد تحصیل در دانشکده افسری را نیمهکاره رها کرده و در رشته تربیت بدنی ادامه تحصیل دهم.
پس از فارغالتحصیلی از مرکز تربیت معلم شهیدچمران اصفهان، بهعنوان دبیر ورزش در استان همدان مشغول به کار شدم و همزمان، مدرک لیسانس مدیریت و برنامهریزی را از دانشگاه پیام نور همدان کسب کردم. در کنار تدریس، دورههای تخصصی مربیگری و داوری را نیز گذرانده و موفق به دریافت کارتهای رسمی از فدراسیونهای مختلف ورزشی ازجمله کُشتی، فوتبال، بسکتبال، بدمینتون و تنیس روی میز شدم.
در سال 1375 با کسب درجه ممتاز داوری کُشتی، به کشور لهستان اعزام و بهعنوان داور بینالمللی معرفی شدم؛ پس از آن در قالب تیمهای ملی به کشورهای متعددی مانند یونان، اتریش، قبرس، ترکیه (سه نوبت) و قزاقستان و لهستان (دو نوبت) جهت قضاوت مسابقات بینالمللی اعزام شدم.
در سال 1398 با رأی قاطع داوران بینالمللی سراسر کشور، به عضویت کمیسیون داوران فدراسیون کُشتی جمهوری اسلامی ایران به ریاست رسول خادم درآمدم؛ به موازات آن، با دعوت آقای دکتر مجتبی جوهری، به عضویت کمیته داوران کُشتی پهلوانی و کمیته تحقیق و تألیف فدراسیون ورزشهای زورخانهای و کُشتی پهلوانی نیز منصوب شدم. قضاوت فینال کُشتی پهلوانی کشور و اهدای بازوبند در حضور رئیسجمهور وقت، مرحوم دکتر رئیسی در استادیوم 12 هزار نفری آزادی، از افتخارات فراموشنشدنی من است.
ازجمله دیگر افتخاراتم، دریافت نشان مرام پهلوانی، چاپ تمبر اختصاصی با تصویر بنده از سوی شرکت پست جمهوری اسلامی ایران و ثبت بیش از نیمقرن فعالیت مؤثر در ورزش کُشتی ایران و جهان است.
در سال 1400 و در جریان مسابقات بینالمللی جام جهانپهلوان تختی، با تصمیم شخصی از دنیای داوری خداحافظی کردم؛ پس از آن با دعوت مهندس محسن مهرعلیزاده، رئیس فدراسیون جهانی ورزشهای زورخانهای و کُشتی پهلوانی (IZSF)، بهعنوان مدرس داوری و عضو کمیته آموزش و پژوهش این فدراسیون مشغول فعالیت شدم و تا امروز این مسیر را ادامه دادهام.
چه عاملی باعث شد بتوانید بین فعالیتهای ورزشی و هنری، مسیر بازیگری را انتخاب کنید؟
درواقع هیچگاه میان ورزش و هنر، تفکیکی قائل نشدهام؛ طی این دو مسیر برای من همزمان و همراستا بودهاند و هنوز هم بهصورت موازی ادامه دارند. بازیگری برای من ادامه همان عشق و شور درونیام نسبت به ورزش است و نه یک مسیر جداگانه.
هردو درونمایهای از تلاش، انضباط، هیجان و ارتباط با مردم را دارند و همین شباهتها باعث شده بتوانم هردو را با انگیزه و انرژی ادامه دهم.
چطور توانستید بین فعالیتهای هنری، داوری کُشتی و تألیف کتابهایتان تعادل ایجاد کنید؟
ایجاد تعادل میان هنر، ورزش و نویسندگی شاید در نگاه نخست دشوار به نظر برسد، اما برای من بهدلیل اشراف و تجربه در هر سه حوزه، این مسیر هموارتر شد؛ حاصل این تلفیق، نگارش چندین کتاب تخصصی و پژوهشی بوده که هریک برگرفته از سالها تحقیق و تجربه هستند.
از آثار منتشرشده خود بگویید.
دو جلد کتاب «تاریخ 150 سال کُشتی در ملایر» و «تاریخ زورخانهها و کُشتی پهلوانی از عهد قاجار تا امروز» را دارم؛ این آثار بهصورت میدانی گردآوری شدهاند و یکی از آنها نیز سال گذشته در مراسم کتاب سال استان همدان برگزیده شد.
علاوهبر اینها، تألیف کتاب قوانین بینالمللی داوری کُشتی پهلوانی به دو زبان فارسی و انگلیسی، با پیشنهاد جناب مهندس محسن مهرعلیزاده در فدراسیون جهانی ورزشهای زورخانهای (IZSF) صورت گرفت؛ تغییراتی که در این کتاب داده شد، موجب تحول اساسی در داوری کُشتی پهلوانی در سطح جهانی شد.
از دیگر آثارم میتوان به کتاب «رازگشایی قتل عبدالحسین دیبا در زندان ملایر» اشاره کرد؛ قتلی ملی که 100 سال پیش رخ داده و پیشتر از نگاه محققان مغفول مانده بود. این کتاب که براساس اسناد سازمان اسناد ملی تدوین شد، مورد توجه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفت و بخش عمدهای از آن برای توزیع ملی خریداری شد.
تازهترین اثر بنده نیز «سیری در تاریخ سینمای قبل از انقلاب» است؛ کتابی 310 صفحهای با بیش از 170 عکس نفیس، زندگینامه بازیگران و فیلمسازان نامی آن دوره و فهرستی جامع از فیلمهای تولیدشده در آن سالها.
باید بگویم از برخی مسئولان فعلی شهرستان ملایر، بهویژه فرماندار کنونی و نمایندگان مجلس گلایه دارم که هیچگونه حمایتی از فعالیتهای فرهنگی و نشر این آثار نداشتهاند؛ در مقابل، باید از فرماندار پیشین، آقای سلمان اسماعیلی که فردی فرهنگی، باسواد و حامی هنر بودند، نهایت قدردانی را داشته باشم.
بسیار خوب، استاد برایمان از نخستین تجربه بازیگری خود بگویید؛ در چه فیلمی بوده و چه بازخوردی گرفتید؟
اگر بخواهم به نخستین جرقههای علاقهام به بازیگری اشاره کنم، باید به دوران نوجوانی برگردم؛ زمانی که خانه ما در مجاورت یکی از سینماهای شهر ملایر قرار داشت. از سن 12- 13 سالگی عاشق سینما شدم و هر هفته بیوقفه به تماشای فیلم میرفتم؛ این عشق به سینما آنقدر در وجودم ریشه دوانده بود که در رؤیاهایم خود را یک بازیگر حرفهای میدیدم. اما با آغاز انقلاب اسلامی، تعطیلی دانشگاهها و سپس شروع جنگ تحمیلی، مسیر زندگیام تغییر کرد؛ به خدمت سربازی اعزام و سپس وارد دنیای آموزش و ورزش شدم، اما هیچوقت سینما را از یاد نبردم.
در سال 1352 استاد عباس کیارستمی برای ساخت فیلم «مسافر» به ملایر آمد و من برای نقش اول انتخاب شدم؛ اما در ادامه بنا به ملاحظاتی، نقش اصلی به فرد دیگری سپرده و نقش من فرعی شد که این اتفاق برایم بسیار تلخ بود.
در سال 1356 نیز برای بازی در فیلم «خاننایب» انتخاب شدم، اما پس از ماهها انتظار، هنگام پخش فیلم متوجه شدم نقش من بهکلی حذف شده است! هرچند این ناکامیها دلسردکننده بودند، اما هیچگاه مانع ادامه مسیرم نشدند؛ صبر کردم تا فرصتی دیگر دست دهد و این فرصت 24 سال بعد سرانجام از راه رسید.
در جریان ساخت یک سریال کودکانه به کارگردانی استاد سیروس حسنپور در ملایر، پسرم برای تست بازیگری شرکت کرد و من نیز در تست نقش مقابل او شرکت کردم. بازیام بهقدری مورد توجه قرار گرفت که یکی از نقشهای اصلی، یعنی مدیر مدرسه، به من سپرده شد و خوشبختانه از عهده نقش بهخوبی برآمدم؛ این سریال بعدها در جشنواره بینالمللی فیلم اصفهان اکران و با استقبال روبهرو شد.
از آن زمان تاکنون افتخار حضور در بیش از 120 اثر سینمایی، تلویزیونی و سریال را داشتهام؛ همچنین موفق به دریافت درجه هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و کسب دو جایزه از جشنوارههای فیلم کشور بابت ساخت دو فیلم کوتاه و نیمهبلند شدهام. در ادامه شرکت پست جمهوری اسلامی ایران برای دومینبار تمبر یادبود و اختصاصی بنده را (اینبار در عرصه سینما) منتشر کرد.
گفتید که در 120 اثر سینمایی و تلویزیونی ایفای نقش کردهاید، کدام را شاخصتر میدانید؟
تمام این آثار برای من خاطرهانگیز و ارزشمند هستند و انتخاب از میان آنها دشوار است. اما اگر بخواهم چند مورد شاخص را نام ببرم، میتوانم به نقش داور کُشتی نقی معمولی در سریال محبوب «پایتخت 3» اشاره کنم؛ همان صحنه معروف فتیلهپیچ که برای خیلیها بهیادماندنی شد.
در «ستایش 2»، نقش رانندهای بهنام آقای ملایری را بازی کردم که لهجه شیرین بومیام در آن بازتاب پیدا کرد؛ همچنین در «پادری» با دیالوگی که بعدها ورد زبان برخی از بازیگران شد (اگه نگم دلم میسوزه، اگه بگم پُل میمونه اونور آب)، حضوری خاطرهساز داشتم.
نقش آقامرتضی در سریال تازهپخششده «یزدان» به کارگردانی منوچهر هادی از شبکه سه نیز یکی از تجربههای مهم من بود که نقش یک پدر دردمند را به تصویر کشیدم.
از میان آثار سینمایی هم میتوان به فیلمهای «حدود ساعت 8 صبح» از منوچهر هادی، «آواز گنجشکها» از مجید مجیدی، «بختآفرین» از فرجالله سلحشور و سریالهای «نیسان آبی 1»، «زیر هشت» و «علیالبدل» به کارگردانی سیروس مقدم اشاره کرد.
در میان نقشهایی که ایفا کردهاید، کدام برایتان چالشبرانگیزتر بوده است؟
هر نقشی چالشهای خاص خودش را دارد، اما دو تجربه برای من خاصتر بودند؛ یکی صحنه سقوط از طبقه دوم در سریال «پایتخت 3» که در کنار محسن تنابنده اجرا شد و دیگری موتورسواری در سریال «رستگاران» به کارگردانی سیروس مقدم. هر دو سکانس پُرخطر بودند و با اینکه میشد از بدلکار استفاده کرد، با اتکا به تمرینات ورزشیام توانستم خودم این صحنهها را بدون آسیب به پایان برسانم.
بازیگری در سینما را چگونه ارزیابی و آن را با تلویزیون چطور مقایسه میکنید؟
سینما و تلویزیون هر دو جایگاه خاص خود را دارند، اما بازیگری در سینما معمولاً با حساسیتهای بیشتری همراه است؛ چراکه آثار سینمایی مستقیماً با گیشه و بازگشت سرمایه در ارتباطاند، بنابراین انتخاب بازیگر در آنها سختگیرانهتر است. برای حضور در آثار سینمایی باید حرفهایتر ظاهر شد، تلاش بیشتری کرد و سطح آمادگی بالاتری داشت تا بتوان نظر کارگردانان را جلب کرد.
از دیدگاه شما یک بازیگر خوب چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
به باور من یک بازیگر خوب باید مجموعهای از ویژگیهای فنی، اخلاقی و شخصیتی را در کنار هم داشته باشد؛ ازجمله تسلط تکنیکی و آمادگی بدنی، تحصیلات دانشگاهی و دانش نظری، نظم و انضباط حرفهای، توانایی برقراری ارتباط صمیمی و مؤثر با همکاران و عوامل تولید، بهروز بودن در حوزه اطلاعات هنری و سینمایی، انعطافپذیری در برابر نقد و پذیرش نظرات متفاوت و از همه مهمتر، پشتکار، اشتیاق و تلاش مستمر.
شما چه سبک یا ژانری را بیشتر میپسندید و دوست دارید در آینده تجربه کنید؟
بر این باورم که یک بازیگر حرفهای نباید خود را محدود به ژانر خاصی کند؛ اصطلاحاً نباید «تیپ» شود. هنر بازیگری یعنی انعطافپذیری و توان ایفای نقش در موقعیتهای گوناگون. خوشبختانه من در طول فعالیتم توانستهام در ژانرهای مختلف از کمدی گرفته تا درام، تراژدی و حتی نقشهای منفی، حضور مؤثر داشته باشم.
طبق نظر بسیاری از کارگردانان، بهواسطه چهره منعطف و قابلیت اکت در موقعیتهای متنوع، توانستهام در قالبهای مختلف ظاهر شوم. یکی از آرزوهای بازیگریام ایفای نقش یک کاراکتر با اختلال ذهنی است که چالشی جدی و فرصتی برای بروز توان بازیگری در سطحی عمیقتر خواهد بود.
شخص خاصی در سینما یا تئاتر الگوی شما بوده است؟
از نوجوانی شیفته بازی و منش اسطورههای سینمای قبل از انقلاب همچون محمدعلی فردین، ناصر ملکمطیعی و بهروز وثوقی بودم. خوشبختانه در اواخر عمر با دو نفر اول توفیق آشنایی و دوستی یافتم؛ این بزرگان با منش، اخلاق و سبک بازی خود تأثیر عمیقی در شکلگیری نگاه من به بازیگری داشتند و مسیر هنریام را بهشدت تحت تأثیر قرار دادند.
تجربههای ورزشی شما چطور؟ در خلق نقشهای سینمایی به شما کمک کردهاند؟
قطعاً بله. در برخی آثار مانند سریالهای «پایتخت 3»، «سیاوش» و فیلم سینمایی «من غلامرضا هستم»، بهدلیل ماهیت ورزشی سوژهها، علاوهبر بازیگری، بهعنوان مشاور اصلی کارگردان نیز حضور داشتم. تجارب سالها فعالیت در کُشتی و داوری، کمک بزرگی به من کرد تا صحنهها واقعگرایانهتر و حرفهایتر اجرا شوند و کیفیت نهایی اثر ارتقا یابد.
درحال حاضر چه پروژه یا فیلم جدیدی در دست تولید دارید؟
درحال حاضر مشغول بازی در سریالی بهنام «بادار» به سفارش سیمافیلم و شبکه یک هستم؛ این پروژه به کارگردانی جناب سیروس حسنپور در مشهد مقدس درحال تولید است و در کنار دیگر بازیگران شناختهشده کشور ایفای نقش دارم.
بهصورت همزمان، در تهران و شهرک سینمایی غزالی نیز در سریال «حکایتهای کمال» (فصل دوم) به کارگردانی قدرتالله صلحمیرزایی در نقش یک معتاد حاضر هستم؛ نقشی که به شکل طنز و جدی، پیامدهای ویرانگر اعتیاد را به تصویر میکشد.
هر دو پروژه مراحل پایانی تولید را طی میکنند و پس از ایام ماه صفر آماده پخش از تلویزیون خواهند شد.
چه اهداف یا برنامههایی برای ادامه مسیر بازیگری در ذهن دارید؟
همانطور که خودم با تلاش بسیار و حضور در دورههای تخصصی «بازیگری» و «فیلمنامهنویسی» در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد سینمایی فارابی توانستم سطح علمیام را ارتقا دهم (دورههایی که یکسال تمام، یک روز در میان از ملایر به تهران رفتوآمد داشتم)، اکنون با هدف حمایت از علاقهمندان هنر بازیگری، آموزشگاه تخصصی هنرهای نمایشی بامداد را در شهر ملایر تأسیس کردهام.
هدف این مجموعه فراهم کردن فرصتی واقعی برای دختران و پسران مستعد استان همدان و استانهای همجوار است تا بدون نیاز به مهاجرت به تهران و پشت سر گذاشتن سختیهایی که خود تجربه کردم، در مدت کوتاهتری به سطح مطلوبی در بازیگری برسند.
در این آموزشگاه هنرجویان در قالب دو ترم سهماهه آموزش دیده و در پایان موفق به دریافت دیپلم مهارت بازیگری در سطوح مقدماتی و پیشرفته از سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور میشوند. همچنین این آموزشگاه بهعنوان تنها مرجع رسمی معرفی هنرجویان به پروژههای سینمایی و تلویزیونی در تهران و سایر شهرها در غرب کشور، پُلی خواهد بود میان استعدادهای نوظهور و دنیای حرفهای هنر.
امید دارم با این حرکت، بتوانم سهم کوچکی در تحقق رؤیاهای جوانانی داشته باشم که همواره بازیگری را آرزویی دور از دسترس میدانستند.
خاطرهای جالب یا بهیادماندنی از پشت صحنه فیلمها دارید که با ما در میان بگذارید؟
در طول سالها فعالیت، با بسیاری از کارگردانان مطرح سینما و تلویزیون کشور همکاری داشتهام؛ ازجمله منوچهر هادی (6 پروژه)، سیروس مقدم (4.5 پروژه)، احمد معظمی، سعید سلطانی، سیروس حسنپور (هرکدام 3 پروژه)، راما قویدل، قدرتالله صلحمیرزایی، حسین قناعت (هرکدام 2 پروژه) و همچنین با چهرههایی همچون مهدی فخیمزاده، پوران درخشنده، حسین لطیفی، حسین سهیلیزاده، فرهاد جم، محمدرضا ورزی، مهرداد خوشبخت، ابراهیم فروزش، محمدعلی طالبی، مجید صالحی، محمدرضا هنرمند و دیگر بزرگان؛ باید عرض کنم هر لحظه از حضور در پشت صحنه فیلمها برایم خاطرهساز بوده است، خاطراتی که عمق و زیبایی آنها را نمیتوان در چند جمله بیان کرد؛ به باور من خاطرات پشت صحنه را باید زیست، باید دید و باید تجربه کرد.
به نسل جوان علاقهمند به بازیگری چه توصیهای دارید؟
پیشنهاد من به جوانانی که به بازیگری علاقهمند هستند این است که هیچگاه لحظهای از عمر خود را برای ارتقای دانش، مهارت و هنرشان از دست ندهند؛ این مسیر نیازمند پشتکار، تمرین مداوم و باور به خویشتن است. با تلاش مستمر، هیچ آرزویی دور از دسترس نخواهد بود.
ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، بهعنوان سخن پایانی اگر نکتهای هست، بفرمایید.
در پایان از شما و تیم محترمتان صمیمانه سپاسگزارم که با این گفتوگو و توجه به هنرمندان، موجب دلگرمی نسل جوان و ارتقای سطح فرهنگ هنری در استان و کشور میشوید.
همدان؛ خاستگاه فرهنگ و مفاخر هنری، مأمن استعدادهای درخشان
گفتنی است؛ همدان، دیاری کهن با پیشینهای غنی در عرصه فرهنگ و هنر، همیشه مهد مفاخر و هنرمندان بزرگی بوده است که هریک به نوبه خود، نام این سرزمین را در دل تاریخ و هنر ایران جاودانه کردهاند. گفتوگوی امروز ما با مسعود چوبین، یکی از چهرههای برجسته هنری و ورزشی این استان، گواهی بوده بر این که همدان همچنان بستر پرورش استعدادهای ناب و انسانهایی فرهیخته است.
مسعود چوبین نمونهای بارز از تلاش، پشتکار و عشق به هنر و ورزش است که باید قدردان چنین انسانهایی بود؛ افرادی که نهتنها با ایفای نقشهای ماندگارشان دلها را تسخیر میکنند، بلکه با فعالیتهای فرهنگی و آموزشی خود، مسیر روشنی برای نسلهای آینده میسازند.
امیدوارم این گزارش الهامبخش همه جوانان این خطه باشد تا در مسیر تلاش و شکوفایی استعدادهایشان گام بردارند و بدانند که زادگاهشان، همدان، با پشتوانه فرهنگی عمیق، همواره پشتیبان و مشوق آنها خواهد بود؛ درنهایت وظیفه ما است که به این مفاخر ارج نهیم و سهمی هرچند کوچک در پاسداشت و گسترش فرهنگ و هنر دیارمان ایفا کنیم.