گروه رسانه ای سپهر

آخرین اخبار:
شناسه خبر:96033

تاریخی که با «دایی‌جان ناپلئون» ماندگار شد

تاریخی که با «دایی‌جان ناپلئون» ماندگار شد
«سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم» از لحظات تاریخی است که به واسطه «دایی‌جان ناپلئون» وارد حافظه جمعی ما ایرانیان شده است.
من یک روز گرم تابستان، دقیقا یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه‌ و ربع کم بعدازظهر، عاشق شدم. تلخی‌ها و زهر هجری که چشیدم بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود، شاید اینطور نمی‌شد.
آن روز هم مثل هر روز با فشار و زور و تهدید و کمی وعده‌های طلایی برای عصر، ما را، یعنی من و خواهرم را توی زیرزمین کرده بودند که بخوابیم. در گرمای شدید تهران خواب بعدازظهر برای همه بچه‌ها اجباری بود. ولی آن روز هم ما مثل هر بعدازظهر دیگر، در انتظار این بودیم که آقاجان خوابش ببرد و برای بازی به باغ برویم، وقتی صدای خــورخـور آقاجان بلند شد، من سر را از زیر شمد بیرون آوردم و نگاهی به ساعت دیواری انداختم. ساعت دو و نیم بعدازظهر بود. طفلک خواهرم در انتظار به خواب رفتن آقاجان خوابش برده بود. ناچار او را گذاشتم و تنها، پاورچین بیرون آمدم.»
این آغاز یکی از معروف‌ترین رمان‌های طنز ایران به قلم ایرج پزشکزاد است که روایتگر ماجرای سه خانواده در سال 1318 است که در باغی در تهران و تحت سلطه بزرگ خاندانی خودرای و پارانویایی زندگی می‌کنند. این رمان نخستین‌بار در اواخر دهه‌ 1340، به‌صورت پاورقی در مجله‌ «فردوسی» با نام مستعار الف.پ آشنا منتشر می‌شد. سپس به‎‎ صورت کتاب درآمد و تا امروز بارها تجدید چاپ شده یا افست و زیراکسی تکثیر شده است. کتاب در سال انتشارش عنوان پرفروش‌ترین کتاب سال را از آن خود کرد. در سال 1355 مجموعهٔ تلویزیونی «دایی‌جان ناپلئون» توسط ناصر تقوایی برگرفته از این رمان ساخته شد. کتاب «دایی‌جان ناپلئون» در سال 1996 (میلادی) توسط دیک دیویس به زبان انگلیسی برگردان شده‌ است.
در معرفی انتشارات فرهنگ معاصر از رمان «دایی‌جان ناپلئون» می‌خوانیم: این کتاب با لحنی طنزآمیز و دل‌نشین برخی صفات مردم ایران را در قالب داستانی پرنشیب و فراز و جذاب به ریشخند می‌گیرد. کتاب خواننده را ضمن لذت بردن از طنز شیرین کتاب به تفکر وامی‌دارد. شخصیت دایی جان ناپلئون تبلور قشر وسیعی از مردم ایران است که با ساده‌اندیشی به‌جای ریشه‌یابی و پرداختن به امور اصلی از طریق تفکر با خیال‌پردازی و رؤیابافی همواره به اموری توجه می‌کنند که اصولاً وجود خارجی ندارند و دچار توهم انگلیسی‌ترسی هستند. شخصیت سعید عاشق‌پیشه جوان و کم‌تجربه‌ای است که به قیمت شکست در عشقش درمی‌یابد، پیروی از احساسات به نحوی کورکورانه عاقبتی جز سیلی خوردن از دست روزگار ندارد.
این رمان به قدری شهرت پیدا کرد که دیگر آثار ایرج پزشکزاد همواره زیر سایه‌اش قرار گرفتند.
پروفسور دیک دیویس، ایران‌شناس در مقدمه ترجمه انگلیسی این رمان نوشته است: وجود چنین رمانی در ادبیات ایران، به حد اعلی کمیک و مبتکرانه، مملو از شخصیت‌های به یادماندنی در کشاکش زد و خوردهای مضحک ممکن است خواننده غربی را، که عادت کرده با شنیدن نام ایران به یاد صحنه‌های جدی بیفتد، دچار شگفتی کند. حال آنکه در خود ایران این رمان شاید شناخته‌ترین و محبوب‌ترین داستانی باشد که پس از جنگ جهانی دوم در این کشور نوشته شده است.
همچنین در مقدمه میخائیل گورگانتسف بر ترجمه روسی این کتاب آمده است: تسلسل موقعیت‌های مضحک و دیالوگ‌های خنده‌آور، که نویسنده به وفور از آنها بهره برده است، خواننده را به یاد گوگول و «خنده در میان اشک‌های نامرئی» او می‌اندازد. و این، نه تنها به خاطر آن است که مثلاً جنجال منازعه خانوادگی بر سر یک «صدای مشکوک»، شباهتی به خصومت جاودانه میان ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ دارد بلکه در این رمان عوامل بسیار دیگری یادآور این جمله پایان داستان گوگول است که: «آقایان زندگی در این دنیا چه ملال‌انگیز است.»
ارسال نظر

سوال: کوچک‌ترین سیاره؟ Atarod

*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار