خطر اعتیاد در کودکان خانوادههای معتاد؛ 3 تا 6 برابر بیشتر
اعتیاد والدین، یکی از تلخترین بحرانهایی است که میتواند زندگی یک کودک را به کلی تحت تأثیر قرار دهد. وقتی یکی از والدین یا هر دو به مصرف مواد مخدر یا الکل معتاد میشوند، کودک ناخواسته وارد دنیایی پر از بیثباتی، ناامنی و آشفتگی میشود که هر روز با ترسها و چالشهای جدیدی دست و پنجه نرم میکند. این کودکان در محیطی بزرگ میشوند که نهتنها نیازهای عاطفی و روانیشان نادیده گرفته میشود، بلکه اغلب در معرض بیتوجهی، تحقیر، سرزنش و حتی خشونت قرار دارند. فقدان ثبات و امنیت در خانواده باعث میشود این کودکان با احساس شرم، تنهایی، اضطراب مزمن و سردرگمی مواجه شوند. بسیاری از آنها ناچار میشوند نقشهایی را ایفا کنند که فراتر از توان و سنشان است؛ مانند مراقبت از خواهر و برادر کوچکتر یا کنترل وضعیتهای پرتنش خانه، که این مسئولیتهای سنگین، بار روانی سنگینی را بر دوششان میگذارد. همچنین، فقدان الگوهای مثبت و حمایت عاطفی، عزت نفس و هویت سالم را در این کودکان بهشدت آسیبپذیر میکند و زمینهساز مشکلات عمیق روانی و اجتماعی در آیندهشان میشود. به این ترتیب، کودکان خانوادههای معتاد، هر روز با مبارزهای پنهان و دشوار برای بقا، رشد و ساختن آیندهای بهتر دست و پنجه نرم میکنند.
در این میان، نقش نهادهای حمایتی و محیطهای آموزشی نیز بسیار حیاتی است. مدارس، بهعنوان یکی از مهمترین فضاهای اجتماعی کودکان، میتوانند مکانی امن و قانونمند باشند که فرزندان خانوادههای معتاد در آن حمایت، آموزش مهارتهای زندگی و فرصتهای رشد دریافت کنند. وجود معلمان دلسوز و آگاه، برنامههای مشاورهای کارآمد و کارگاههای مهارتهای زندگی از ابتداییترین مراحل تحصیلی، میتواند به کاهش آسیبهای روانی و اجتماعی کمک کند و زمینهساز شکلگیری هویتی مثبت و اعتماد بهنفس در این کودکان باشد. همچنین، نهادهای حمایتی رسمی و غیردولتی میتوانند با ارائه خدمات روانشناختی، حمایت اجتماعی و آموزشهای پیشگیرانه، چرخه آسیبهای بین نسلی را بشکنند و فرصتهای بهبودی و رشد را برای این کودکان فراهم آورند. در نهایت، پذیرش مسئولیت اجتماعی توسط خانواده، مدارس و مسئولان، شرط اصلی برای کاهش رنج و آسیب کودکان درگیر اعتیاد والدین است.
یک متخصص روانشناسی کودک و نوجوان در گفتوگویی جامع به بررسی عمیق تبعات اعتیاد والدین بر زندگی فرزندان پرداخته است. او با تکیه بر سالها تجربه بالینی و مطالعات معتبر داخلی و خارجی، تصویر واضحی از چالشهای روانی، اجتماعی و عاطفی این کودکان ارائه میدهد و نقش مهم نهادهای حمایتی و آموزشی را در کاهش این آسیبها برجسته میکند.
آسیبهای روانی کودکان خانوادههای دارای والدین معتاد
دکتر داوود فتحی، درباره تأثیرات اعتیاد والدین بر کودکان چنین بیان کرد: کودکانی که در خانوادههایی زندگی میکنند که یک یا هر دو والدین دچار اعتیاد هستند، با آسیبهای روانی متعددی روبهرو میشوند. این کودکان معمولاً محیطی ناپایدار، غیرقابل پیشبینی و ناامن را تجربه میکنند، زیرا والدینشان قادر به تأمین ثبات و امنیت لازم برای آنها نیستند. ازجمله آسیبهای اولیه که در این کودکان مشاهده میشود، اضطراب شدید، اختلالات دلبستگی و احساسات منفی مانند شرم، گناه و حقارت است.
وی افزود: این کودکان اغلب دچار پرخاشگری یا گوشهگیری میشوند و عزت نفسشان کاهش مییابد. در برخی موارد، نوجوانان ممکن است افسردگی را تجربه و حتی نقشپذیری معکوس پیدا کنند؛ به این معنا که کودک مجبور میشود مسئولیتهای والدین را بر عهده بگیرد، مانند مراقبت از خواهر و برادران و انجام امور خانه، که این موضوع رشد روانی سالم را مختل میکند.
این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان همچنین اشاره کرد که قرار گرفتن در معرض خشونت، غفلت، سوءاستفاده و مصرف مواد توسط دیگران در خانه، میتواند کابوسهای شبانه و الگوپذیری منفی بهدنبال داشته باشد و احتمال گرایش خود کودک به مصرف مواد را افزایش دهد. این شرایط معمولاً منجر به افت تحصیلی، مشکلات در برقراری ارتباط با همسالان و احساس بیارزشی در کودک میشود.
فتحی در پاسخ به این پرسش که آیا سن کودک در میزان آسیبپذیری تأثیرگذار است؟ توضیح داد: هرچه سن کودک پایینتر باشد، میزان آسیبپذیری بیشتر خواهد بود البته نوع ماده مصرفی و شدت اعتیاد والد نیز تأثیر دارد. بهعنوان مثال، مصرف مواد مخدری مانند شیشه میتواند تأثیرات مخرب بیشتری بر زندگی کودک داشته باشد، حتی اگر کودک در سن بالاتری باشد، اما اگر والدین در دورهای از زندگی کودک، مثلاً در نوجوانی، مصرف مواد داشته باشند، این موضوع بهویژه در شکلگیری هویت و همانندسازی نوجوان با والد، آسیبزنندهتر خواهد بود.
الگوی ذهنی کودکان خانوادههای دارای والدین معتاد و عادیسازی اعتیاد
وی سپس درباره تأثیر رفتار والدین معتاد بر الگوهای ذهنی کودکان توضیح داد: کودک از دوران اولیه زندگی، الگوهای ذهنی خود را بر اساس مشاهدات رفتاری والدین و فضای خانوادگی شکل میدهد. وقتی کودک بارها شاهد استفاده والدین از مواد مخدر برای مقابله با استرس یا ناراحتی است یا خشونت و بیمسئولیتی را تجربه میکند و اعضای خانواده نیز مصرف مواد را توجیه یا نادیده میگیرند، این رفتارها در ذهن کودک بهعنوان بخشی از زندگی عادی پذیرفته میشود.
این روانشناس کودک و نوجوان افزود: کودک از والدین معتاد یاد میگیرد که بهجای مواجهه سالم با احساسات، باید آنها را سرکوب کند یا بیحس شود، همانگونه که والدین او با مواد مخدر این کار را انجام میدهند. این روند منجر به شکلگیری هویتهای معیوب روانی میشود؛ برای مثال، کودکی که در خانوادهای بدون حضور پدر رشد میکند ممکن است باور کند که میتوان بدون حضور مرد زندگی کرد یا اینکه خشم و پرخاشگری رفتار طبیعی مردان است و پس از آن پشیمان میشوند.
فتحی تصریح کرد که این روند باعث «عادیسازی» اعتیاد میشود؛ یعنی کودکان، حتی در مقابل مصرف مواد توسط والدین خود واکنش قاطع نشان نمیدهند و این موضوع در ذهن آنها مرز بین رفتارهای عادی و ناهنجار را کمرنگ میکند. جملاتی مانند «بابات مریض است» یا «مامانت حالش خوب نیست» به نوعی توجیه رفتارهای اعتیادآور تبدیل شده و این باورهای غلط در نهایت ممکن است به تکرار چرخه اعتیاد در نسلهای بعدی منجر شود.
اختلالات روانی شایع در کودکان خانوادههای دارای والدین معتاد
وی در پاسخ به پرسشی درباره اختلالات روانی و رفتاری رایج در این کودکان، گفت: نخستین و شایعترین اختلال، اضطراب است. زندگی در خانوادهای پرتنش، ناپایدار و غیرقابل پیشبینی باعث میشود کودک دائماً نگران باشد و این اضطراب ممکن است به اختلالات شدیدتری مانند اضطراب فراگیر، فوبیای اجتماعی، اختلال پانیک یا وسواس منجر شود.
این متخصص روانشناسی ادامه داد: شبادراری در این کودکان دیده میشود و همچنین عزت نفس آنان تحت تأثیر قرار میگیرد. پرخاشگری و رفتارهای خشونتآمیز مانند فریاد زدن و کتککاری نیز شایع است. افسردگی، اختلال نقص توجه و بیشفعالی (ADHD) نیز به میزان بیشتری در این گروه دیده میشود. همچنین این کودکان دچار مشکلات دلبستگی هستند و نمیتوانند روابط سالمی با دیگران برقرار کنند. در نوجوانان، رفتارهای خودزنی و پرخطر نیز مشاهده میشود.
شکلگیری هویت و عزتنفس کودکان خانوادههای دارای والدین معتاد
فتحی در پاسخ به این پرسش که عزتنفس و هویت کودکان چگونه شکل میگیرد و آیا دچار احساس شرم یا خودسرزنشی میشوند؟ توضیح داد: هویت و عزتنفس کودک در گرو تجربه عشق، احترام و توجه در محیط خانواده است. اگر کودک در فضایی سرشار از محبت رشد کند، درونیسازی این حس در او شکل میگیرد که ارزشمند است، دیده میشود و دوست داشتنی است اما در خانوادههایی که والدین معتاد هستند و بیتوجهی یا سوءرفتار وجود دارد، کودک بهتدریج این پیام را دریافت میکند که مشکلی در خود دارد که باعث میشود کسی او را دوست نداشته باشد.
وی افزود: پیامهای مستقیم و غیرمستقیم مثل «ساکت باش»، «سرت به کار خودت باشه»، «اگر اذیت نکنی، بابا عصبانی نمیشود» یا «مامانت مریض است، تو نباید اذیتش کنی» باعث میشود کودک خود را مسئول مشکلات خانواده بداند و به خودسرزنشی دچار شود.
این روانشناس کودک و نوجوان تأکید کرد که نادیده گرفتن نیازها، بیتوجهی به موفقیتها و احساسات کودک، مقایسه مداوم با دیگران، سرزنش و احساس شرم بابت وضعیت خانواده، از عوامل شکلگیری عزتنفس پایین در این کودکان است.
فتحی ادامه داد: این کودکان معمولاً شرم و خودسرزنشی را بهدلیل احساس مسئولیت نسبت به مشکلات خانوادگی تجربه و در محیط مدرسه و اجتماع نیز برای پنهانکاری شرایط خانه، تلاش میکنند. این آسیبها در بلندمدت میتواند باعث سردرگمی در انتخاب مسیر زندگی، مشکلات در روابط اجتماعی و آسیب به هویت اجتماعی کودک شود.
چگونگی مقابله کودکان با ترس، ناامنی و آشفتگی در خانوادههای معتاد
وی در پاسخ به پرسشی درباره نحوه کنار آمدن کودکان با ترس و ناامنی در محیط خانوادههای دارای والدین معتاد، گفت: کودکان در چنین محیطهایی با ترسها و آشفتگیهای متعددی روبهرو هستند؛ محیطی ناپایدار، پر از تنش، تهدید و بیتوجهی به نیازهای جسمی و عاطفی آنان. ممکن است شاهد بیهوشی، استفراغ یا توهم والدین نیز باشند.
این روانشناس کودک توضیح داد: کودک بهصورت غریزی برای آرام کردن خود از سازوکارهایی مانند انکار استفاده میکند؛ مثلاً میگوید «بابا مریض است» یا «همه خانوادهها اینطور هستند» و با خاموشی عاطفی و بیتفاوتی، از خود محافظت میکند. برخی کودکان نقش والد را برعهده میگیرند، از خواهر و برادر کوچکتر مراقبت و تلاش میکنند والدین را آرام کرده و گاهی با خیالپردازی خود را در خانوادهای دیگر تصور میکنند.
فتحی افزود: این مقابلهها اگر ادامه یابد، ممکن است به ناتوانی در پذیرش مشکلات زندگی و حتی وابستگی به مواد یا مسئولیتپذیری افراطی در آینده منجر شود. بهطور کلی، چنین شرایطی تأثیرات روانی و رفتاری گستردهای بر کودکان خواهد داشت.
افزایش احتمال اعتیاد در کودکان خانوادههای معتاد و چرخه بیننسلی اعتیاد
وی در ادامه توضیح داد: مطالعات معتبر داخلی و بینالمللی نشان میدهد که حدود 50 درصد از جوانانی که اختلال مصرف مواد دارند، حداقل یک والد معتاد داشتهاند. همچنین، کودکانی که در خانوادهای با حداقل یک والد معتاد رشد میکنند، سه تا 6 برابر بیشتر از سایر کودکان در معرض خطر اعتیاد در نوجوانی یا بزرگسالی قرار دارند.
این متخصص روانشناسی متذکر شد: این افزایش خطر بهدلیل مشاهده مکرر مصرف مواد توسط والدین و عادیسازی آن است. کودک میآموزد که برای فرار از درد و استرس، باید از مواد استفاده کند. محیط ناامن و بیثبات باعث اختلال در خودتنظیمی هیجانی و کنترل احساسات کودک میشود و این کودکان مستعد فشار روانی و استرس مزمن هستند.
فتحی چرخه بیننسلی اعتیاد را اینگونه توضیح داد: کودک در محیط پرتنش و بیثبات بزرگ میشود، در نوجوانی دچار احساس خلأ و اضطراب شده و توان تنظیم هیجانات خود را از دست میدهد. برای فرار از این وضعیت، به مصرف سیگار، الکل و مواد روی میآورد و درنهایت ممکن است معتاد شود. در بزرگسالی نیز خودِ او والدین معتاد و این چرخه تکرار میشود.
وی تأکید کرد که این روند قطعی نیست و عوامل محافظتکننده میتوانند جلوی آن را بگیرند: وجود یک بزرگسال سالم و حمایتگر مانند معلم، مشاور یا یکی از اعضای خانواده، شرکت در فعالیتهای ورزشی، هنری و مذهبی، آموزش مهارتهای مقابله با استرس و مدیریت هیجان، دریافت درمانهای روانشناختی زودهنگام و حضور در گروههای حمایتی مانند انجمنهای معتادان گمنام، میتواند به کودکان کمک کند.
تفاوتهای رفتاری و اجتماعی کودکان خانوادههای معتاد در مدرسه و جمع همسالان
این روانشناس در پاسخ به این پرسش اظهار کرد: رفتارهای اجتماعی این کودکان تحت تأثیر تجربیات دوران کودکی است. برخی از آنها در بیان احساسات خود سکوت میکنند و برخی دیگر پرخاشگر و پرصدا هستند. آنها ممکن است یا بیش از حد به دوستان خود وابسته شوند یا منزوی شده و از روابط اجتماعی دوری کنند.
فتحی افزود: اعتماد به دیگران در این کودکان یا بیش از حد زیاد یا با بدبینی شدید و ترس از طرد شدن همراه است. مرزهای رابطهشان یا بسیار شل و وابسته است یا بسیار کنارهگیر. این کودکان در کنترل هیجانات خود دچار مشکلاند، زود عصبانی میشوند یا از روابط اجتماعی اجتناب میکنند. برخی رفتارهایی چون قلدرمآبی، سلطهجویی و تهدید دیگران را از محیط خانواده یاد میگیرند.
وی خاطرنشان کرد: این آسیبها در بلندمدت باعث اختلال در ایجاد اعتماد و صمیمیت میشود، حس تنهایی و وابستگی ناسالم افزایش مییابد. معلمان میتوانند با مشاهده نشانههایی مانند کمحرفی، جلب توجه مداوم، پرخاشگری یا انزوا، به شناسایی این کودکان کمک کرده و زمینه حمایت از آنها را فراهم کنند.
اختلالات عاطفی و مشکلات زندگی زناشویی در بزرگسالان با سابقه کودکی در خانواده معتاد
این متخصص روانشناسی درباره تأثیرات طولانیمدت زندگی در خانواده معتاد بر بزرگسالان گفت: متأسفانه احتمال بروز اختلالات عاطفی در این افراد بسیار بالا است و این مسائل بهشدت میتواند زندگی زناشویی آنان را تحت تأثیر قرار دهد.
فتحی افزود: این افراد غالباً دچار اضطراب فراگیر هستند و نگرانی مداوم درباره آینده دارند. افسردگی مزمن، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، و اختلالات شخصیت مانند اختلال شخصیت مرزی با نوسانات شدید هیجانی و خاموشی عاطفی در بین این گروه شایع است.
وی ادامه داد: افرادی که چنین تجربهای از کودکی دارند، در روابط عاطفی بهسختی اعتماد میکنند، همواره ترس از خیانت دارند، ممکن است بهشدت وابسته و آویزان شوند یا بالعکس از رابطه فرار کنند. احساس ارزشمندی آنها مشروط است و رفتارهایشان ممکن است شامل ساختن تنشهای بیدلیل یا انتخاب شریکهای ناسالم باشد.
این روانشناس کودک و نوجوان تأکید کرد: این الگوهای ناسالم ناشی از تلاش برای بازآفرینی تجربههای دوران کودکی است که در آن اضطراب و ناامنی همواره وجود داشته اما خوشبختانه این مسائل قابل اصلاح هستند و رواندرمانی، مشاورههای قبل از ازدواج و حمایتهای روانی میتواند به بهبود وضعیت کمک کند.
اهمیت مداخله زودهنگام و حمایت اجتماعی برای کودکان خانواده معتاد
فتحی در پاسخ به این پرسش که «چقدر حمایتهای روانی و اجتماعی میتواند از آسیبهای بعدی جلوگیری کند»، گفت: مداخله زودهنگام بسیار حیاتی است. بهعنوان مثال، تأثیر اعتیاد والدین در سنین پایینتر بهمراتب بیشتر است و باید از همان دوران کودکی شروع به حمایت کنیم.
وی افزود: حمایت روانی شامل رواندرمانی تخصصی، بازیدرمانی برای کودکان، مشاورههای فردی و خانوادگی، حضور معلمان و مشاوران دلسوز و آموزش مهارتهای زندگی است. همچنین حمایتهای اجتماعی مانند حضور در گروههای حمایتی، سازمانهای مردمنهاد و ایجاد محیطهای امن و با ثبات، میتواند تأثیر چشمگیری داشته باشد.
این روانشناس اشاره کرد: گاهی اوقات والدین نمیخواهند ترک کنند یا قادر به ترک نیستند، در چنین شرایطی باید به سازوکار کاهش آسیب توجه کنیم. یعنی تلاش کنیم حداقل یک پله وضعیت کودک را از شرایط پرخطر به وضعیت نسبتاً امنتر منتقل کنیم.
فتحی، تأکید کرد: کودکانی که در خانوادههایی با والدین معتاد بزرگ میشوند، متأسفانه با اختلالات عاطفی و روانی متعددی مواجه میشوند که این آسیبها میتواند تا بزرگسالی و زندگی زناشویی آنها را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
وی افزود: بزرگترین مشکل این کودکان، اضطراب فراگیر، افسردگی مزمن و اختلال در تنظیم هیجانات است که باعث میشود آنها در روابط اجتماعی و عاطفی خود دچار مشکلات جدی شوند. این کودکان ممکن است اعتماد بهنفس پایین، احساس شرم و خودسرزنشی مکرر داشته باشند و در نتیجه انتخابهای ناسالم در روابط زناشویی و زندگی اجتماعی خود انجام دهند.
این روانشناس همچنین تأکید کرد: این روند میتواند یک چرخه بین نسلی از اعتیاد ایجاد کند: کودکان با دیدن رفتار والدینشان که برای فرار از مشکلات، مواد مخدر مصرف میکنند، یاد میگیرند که برای مقابله با استرس و هیجانات منفی، از مواد استفاده کنند و این امر احتمال ابتلای آنها به اعتیاد در نوجوانی و بزرگسالی را چندین برابر افزایش میدهد.
فتحی با ابراز امیدواری افزود: خوشبختانه این روند قطعی نیست و با مداخلات زودهنگام، حمایت روانی و اجتماعی، آموزش مهارتهای زندگی و وجود یک فرد حمایتگر در زندگی کودک میتوان از شدت آسیبها کاست و حتی مسیر زندگی این کودکان را بهبود بخشید.
وی درخصوص نقش مدارس نیز گفت: مدرسه بهعنوان یک محیط امن و قانونمند میتواند نقش بسیار مهمی ایفا کند. معلمان دلسوز که علائم اضطراب، پرخاشگری یا انزوا را در کودکان مشاهده میکنند، باید این موضوع را جدی بگیرند و با همکاری مشاوران مدرسه به حمایت از این دانشآموزان بپردازند. همچنین آموزش مهارتهای زندگی از مقطع ابتدایی میتواند به بهبود شرایط روانی و اجتماعی کودکان کمک کند.
این متخصص روانشناسی در پایان خطاب به مسئولان و جامعه تأکید کرد: کودکانی که در چرخه اعتیاد خانوادگی گرفتار شدهاند، مقصر نیستند اما تاوان سنگینی میدهند. مسئولان باید بهزیستی و نهادهای حمایتی را تقویت کنند و مردم نیز باید حساسیت بیشتری نسبت به این موضوع داشته باشند. اگر سکوت کنیم، شریک جرم آسیب به این کودکان هستیم. این کودکان، آیندهسازان جامعهاند و حمایت از آنها سرمایهگذاری برای آینده کشور است.
چرخه اعتیاد خانوادگی؛ چالشها و راهکارهای حمایت از کودکان در معرض آسیب
در خاتمه باید گفت؛ موضوع اعتیاد والدین و تأثیرات آن بر کودکان، یکی از پیچیدهترین و دردناکترین مسائل اجتماعی و روانی است که نیازمند توجه و واکنش جدی از سوی خانوادهها، نهادهای آموزشی و حمایتگر و کل جامعه است. همانطور که از تحلیلها و صحبتهای دکتر فتحی برمیآید، این کودکان نهتنها با مشکلات روانی و هیجانی عمیقی مواجهاند، بلکه بار سنگین مسئولیتهایی را بهناحق به دوش میکشند که رشد سالم و آینده آنها را تهدید میکند. اهمیت مداخلات زودهنگام و ایجاد محیطهای حمایتی امن، در مدرسه، خانواده و جامعه، نباید دستکم گرفته شود.
از سوی دیگر، چرخه معیوب اعتیاد که بین نسلها منتقل میشود، با فراهم کردن حمایتهای روانی، آموزش مهارتهای مقابله و توجه مستمر قابل شکستن است. این موضوع تنها یک مسئولیت فردی یا خانوادگی نیست، بلکه یک وظیفه اجتماعی و ملی است که به همکاری همهجانبه نهادهای دولتی، سازمانهای مردمنهاد و جامعه مدنی نیاز دارد. هر کودکی که در چنین شرایطی قرار میگیرد، میتواند هم قربانی باشد و هم آیندهساز جامعهای بهتر، به شرط آنکه حمایتهای لازم دریافت کند.
به همین دلیل، افزایش آگاهی، تقویت نهادهای حمایتی، بهبود آموزشهای روانی و مهارتی و ایجاد فرصتهای برابر برای این کودکان، اولویت اصلی هر برنامهای باید باشد. تنها با این اقدامات است که میتوان امیدوار بود فرزندان خانوادههای معتاد، نه به قربانیان این چرخه تلخ، بلکه به قهرمانان بازسازی و رشد تبدیل شوند.