شناسه خبر:65160
1401/11/1 12:19:29

سپهرغرب، گروه شهر - طاهره ترابی‌مهوش: غافلگیری مدیریت شهری در مواجهه با بارش اخیر برف این نعمت خدادادی را برای همدانی‌ها به زحمت تبدیل کرد.

بارش برف و به‌دنبال آن یخ‌زدگی و لغزندگی معابر مسئله‌ای است که بسیاری از شهرهای کشور؛ ازجمله همدان هرساله با آن مواجه هستند که سبب مختل شدن کار و فعالیت شهروندان، افزایش آمار تصادفات، افزایش تراکم و زمان تأخیر و در نتیجه بروز اتفاقات ناگزیر می‌شود. در کنار مدیریت شهری یقیناً وجود مشارکت اجتماعی از سوی شهروندان در امر برف‌روبی می‌تواند در کاهش بار خسارات و تنگناهای احتمالی تأثیرگذار باشد اما همیاری‌نکردن بیشتر شهروندان در برف‌روبی معابر فرعی، نشان از «بحران مشارکت اجتماعی» در همدان دارد و اگر به این موضوع، بحران‌های آلودگی هوا، مصرف بی‌رویه آب، مصرف زیاد غذاهای مضر، اعتیاد و موارد دیگر نیز اضافه شود، مشخص می‌شود شهروندان همدانی برای «مشارکت‌های اجتماعی» آموزش داده نشده‌اند.
به‌زعم کارشناسان، مشارکت، درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیت‌های گروهی است که آنان را برمی‌انگیزد تا برای رسیدن به اهداف گروهی، یکدیگر را یاری دهند و در مسئولیت کار شریک شوند که این تعریف دارای سه جزء درگیرشدن، یاری‌دادن و پذیرش مسئولیت است. البته مشارکت خود به دسته‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، توسعه و غیره تقسیم‌ می‌شود که در حوزه برف‌روبی بیشتر جنبه مشارکت اجتماعی مطرح است زیرا نگاهی کوتاه به وضعیت معابر (پیاده‌رو و خیابان) در این چند روز برفی، نشان از آن دارد که شهروندان هیچ فعالیتی درباره مدیریت معابر فرعی نداشته‌اند؛ به این مفهوم که پیاده‌روها غالباً دارای برف و یخ‌زدگی هستند و خیابان‌های فرعی نیز از این شرایط خارج نیست. علت چیست؟ بیشتر شهروندان تصور می‌کنند وظیفه شهرداری‌هاست که باید همه معابر را از برف و یخ بزدایند و با ماسه و نمک‌پاشی همه معابر را از برف پاک کنند.
وظیفه شهروندان در ‌این‌ میان چیست؟ اگر کمی به عقب‌تر و به دهه ٥٠ و ٦٠ برگردیم که در این کشور برف به‌وفور می‌بارید متوجه خواهیم شد که وقتی برف می‌آمد، فردای آن روز همه شهروندان از خانه برای مدیریت معابر خارج می‌شدند و با تمام امکانات برف‌ها را در باغچه‌ها یا مکان‌هایی که مزاحمت برای دیگر همسایگان ایجاد نمی‌کرد، می‌ریختند و هیچ‌کس منتظر مأموران شهرداری برای پاک‌کردن معابر فرعی نمی‌ماند اما امروز مشاهده می‌شود عده کمی از شهروندان جلوی منزل خود را برف‌روبی کرده‌اند و مابقی یا اصلاً دست نزده‌اند یا برف‌های جلوی منزل یا خودروی خود را به وسط خیابان ریخته‌اند و شرایط عبور ‌و ‌مرور را با مشکل مواجه کرده‌اند.
تأسف‌بارتر اینکه اگر در خیابان قدم بزنید، ملاحظه می‌کنید که جلوی بانک‌ها، ادارات، دانشگاه‌ها، فروشگاه‌های دولتی و غیره که همگی کارکنان خدمات هم دارند، بازهم مانند خانه‌ای متروکه‌ای هستند که کسی در آن زندگی نمی‌کند و باید انتظار بکشند که شهرداری برای برف‌روبی بیاید! حال سؤال این است که چرا برف‌روبی معابر فرعی از شمول «مشارکت اجتماعی» خارج شده؟
بر این اساس با توجه به اهمیت موضوع برآن شدیم تا در خصوص سهم هر یک از ارکان تأثیرگذار یعنی مدیریت شهری، شهروندان و شکل شهر در مواجهه با چنین اتفاقاتی با کارشناس حوزه شهر، استاد دانشگاه و شهرساز گفت‌وگویی را ترتیب دهیم که در ادامه می‌خوانید:
سعید سادات‌نیا با بیان اینکه شکل شهر یک واقعیت موجود است که در طول صد‌ها و یا حتی هزاران سال به‌وجود می‌آید، گفت: این شهرها بر اساس زیست‌بوم، محیط، فرهنگ، مسائل اقتصادی، اجتماعی و عوامل طبیعی به‌مرور زمان شکل یافته‌اند.
وی با تأکید بر اینکه با گذشت زمان این ارکان شکل‌گیری تغییر پیدا می‌کند گفت: به‌ویژه چند دهه اخیر میزان این تغییرات آنقدر بالا بوده که آن اصالت‌ها و ارزش‌های شکل‌گیری شهرها دچار تحول شده و به فراموشی سپرده می‌شود و ما نیز اصالت‌های شهرهایمان را به شکل‌های جدیدی می‌بازیم که در بسیاری از مواقع انطباقی با نیازها و واقعیت‌ها ندارد.
وی، افزود: حتی در بهترین حالت اگر کار طراحی شکل شهرها به متخصصان سپرده شود (البته در ایران این کار به‌ندرت انجام می‌شود) در بیشتر موارد آنقدر بر سیستم مدیریت شهری، اقتدار به جای خرد جمعی حاکم است که مدیران جای اندیشه‌سازان، طراحان شهری و مهندسان می‌نشینند.
این شهرساز با تأکید بر وجود فرهنگ غنی در حوزه مدیریت خرد و کلان تأثیرگذار در مدیریت شهری کشور، اظهار کرد: وجود سازمان برنامه و بودجه از دوره مشروطه خود مؤید آن است که ما از گذشته دستاوردهایی در حوزه قوانین شهری و جمعی داشته و داریم که با تطابق با زندگی امروز می‌توان از این دستاوردها به نحو احسن استفاده کرد.
سادات‌نیا با اشاره به اینکه وجود سوابق تاریخی و فرهنگی نیز بعد دیگر این قضیه است افزود: ایران همواره جز بزرگ‌ترین و مترقی‌ترین کشورهای دنیا تا چند 100 سال پیش بوده و حتی از نحوه مدیریت ما در بخش‌های مختلف توسط سایر کشورها الگوبرداری می‌شده است.
وی با اشاره به اینکه متأسفانه طی این سال‌ها نتوانستیم تاب‌آوری لازم را داشته باشیم، خاطرنشان کرد: آنچه عنوان شد مقدمه‌ای بود برای اینکه بگویم مشکل شهرهای امروز ما کوچه‌های دندانه‌ای نیست بلکه بخش‌های تازه‌ساخت نیز مشکلات خود را دارند حال آنکه این موضوع به مدیریت بازمی‌گردد زیرا مدیریت ما به‌درستی در شهرها سر جای خود ننشسته است.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه برای توسعه، نگهداری، تاب‌آوری و مواجهه با بروز بحران‌ها در شهرها باید برنامه داشته باشیم اظهار کرد: در نبود برنامه است که بارش برف شهری همچون همدان که در سابقه تاریخی خود بارها سرما و برفی به‌مراتب سخت‌تر از برف اخیر را تجربه کرده، را فلج می‌کند.
سادات‌نیا با اشاره به اینکه سال‌ها است این شهرها توانسته‌اند در مواجهه با مخاطرات طبیعی دوام آورده، کمترین آسیب را دیده و نارضایتی را برای شهروندان ایجاد کنند، گفت: در نظر بگیرید ایران کشور کم‌آبی است اما طی سالیان گذشته توانسته با مدیریت درست و ارائه ایده‌های فاخر متناسب با زمان، همچون قنات‌ها در دل دشت‌ها با مشکل کم‌آبی مقابله کرده و حتی آن را به‌عنوان الگو به سایر نقاط جهان مخابره کند
وی ادامه داد: اما در نبود این مدیریت طی سالیان اخیر در مرکز ایران، دریاچه زاینده‌رود خشک شده و همچنین در غرب ایران، همدان به‌عنوان شهر کوهستانی، سرسبز و پرآب، در تابستان سال جاری با فاجعه نبود آب مواجه شد.
وی با تأکید بر اینکه همین عدم مدیریت را در ساختار مدیریتی نیز داریم تشریح کرد: مسئله این است که مدیریت شهری ما از سطح خرد یعنی شورا‌های محلات تا شورا‌های شهری در جایگاه واقعی صرف هزینه برای مدیریت شهری و برنامه‌ریزی نیستند بلکه گرفتار رانت شده‌اند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه من در دفتر مهندسی خود طرح‌های جامعی با عمر 15 سال برای تهیه و تدوین دارم که ماحصل سلیقه و اعمال نظر مدیران شهری به جای مهندسان است اظهار کرد: در نبود دیدگاه تخصصی نمی‌توان انتظار داشت شهر برای مواجهه با بحران‌ها آمادگی داشته باشد.
سادات‌نیا با ابراز اینکه متأسفانه بیشتر شوراهای محلات که یقیناً در مواقع این‌چنینی می‌توانند بازوان یاری‌گر شهرداری‌ها باشند از جایگاه واقعی خود برخوردار نبوده و سوری هستند گفت: تا زمانی که مردم خود را در تصمیم‌سازی‌ها به صورت واقعی و از طریق نمایندگان خود سهیم ندانند نمی‌توان به مشارکت آن‌ها امیدوار بود.
مع‌الوصف با توجه به آنچه گفته شد گرچه به‌زعم این کارشناس کارکشته در عرصه مدیریت شهری و مسائل آن، اصل جلب مشارکت منوط به نحوه برخورد مدیران با تشکل‌های مردمی در تصمیم‌سازی‌ها بازمی‌گردد اما نمی‌توان از نقش فرهنگ‌سازی در این مقوله غافل شد؛ زیرا در گام نخست این رسانه‌های همگانی هستند که در جلب همه انواع مشارکت‌ها مردمی نقش اساسی دارند و به معنای واقعی در عملیاتی کردن این مهم در این سطح از عهده هیچ سازمان دیگری بر‌نمی‌آید؛ بنابراین رسانه‌ها، باید موضوع مد نظر و دارای اهمیت (مشارکت در برف‌روبی) را برای شهروندان برجسته و اهمیت و ضرورت آن را برای آن‌ها آشکار کنند و به‌معنای واقعی به موضوع «اعتبار اجتماعی رسانه» را به آن ببخشند.
به عبارت دیگر به علت اینکه سوژه‌های مشارکت در اجتماعات به‌وفور دیده می‌شوند احتمال اینکه تفکر عموم حول یک موضوع ایجاد شود، کم خواهد بود. رسانه‌ها با وارد شدن به عرصه و نشان‌ دادن اولویت‌ها می‌توانند افکار شهروندان را درباره مهم‌ترین موضوعات حساس کنند؛ به‌این‌ترتیب اتفاق آرا بین شهروندان درباره موضوع مشارکت به‌وجود می‌آید. عده‌ای برف‌روبی را دور از شأن و کسوت خود می‌پندارند و تصور می‌کنند که اگر آن‌ها بیل یا پارو دست بگیرند و معابر را تمیز کنند، شهروندان دیگر به آن‌ها با دیده حقارت نگاه خواهند کرد در‌صورتی‌که اگر رسانه‌ها «اعتبار اجتماعی» به موضوع ببخشند، دیگر هیچ شهروندی این‌ احساس را نخواهد داشت.
در گام بعدی دومین موضوع نحوه مشارکت در امور است زیرا مشارکت موضوعی نیست که شهروندان بتوانند بدون هماهنگی در آن شرکت کنند بلکه باید بین شهروندان و برنامه‌ریزان ذی‌ربط ارتباط برقرار شود. در این بخش نیز رسانه‌ها در پیوند و برقراری ارتباط بین شهروندان و دستگاه‌های ذی‌ربط، بهترین وسیله و ابزار هستند و تقریباً جایگزینی برای آن‌ها وجود ندارد؛ بنابراین زمانی که رسانه‌ها از شهروندان تقاضا می‌کنند که در برف‌روبی مشارکت داشته باشند باید این ضروری ‌بودن را برای شهروندان ملموس و مصداقی کنند.
و در نهایت سومین موضوع، آموزش مشارکت است. متأسفانه در کشورهای در‌ حال ‌توسعه کمتر به این حوزه پرداخته می‌شود. باید توجه داشت به علت قدمت‌ نداشتن مشارکت مدرن در کشورهای در ‌حال ‌توسعه، آموزش شهروندان درباره مؤلفه‌های مشارکت، فواید و معایب آن، نحوه تعامل با دیگر شهروندان، نحوه هماهنگی با سازمان‌های مربوطه و حرکت یکسان و مکمل برای رسیدن به هدف از مواردی است که باید رسانه‌ها در آموزش خود به آن توجه لازم را داشته و بدون این آموزش‌ها، مشارکت تداوم نخواهد داشت. اگر توجه کنیم، بیشتر کسانی که اقدام به برف‌روبی کرده‌اند، برف‌ها را در فضاهایی تجمیع کرده‌اند که خود مشکل بعدی برای دیگر شهروندان به همراه دارد؛ در‌صورتی‌که رسانه‌ها باید آموزش دهند شهروندان برف‌ها را تا حد امکان درون باغچه‌ها بریزند تا هم برای گیاهان مفید باشد و هم معضل جدیدی ایجاد نکند.
از سوی دیگر آسیب‌شناسی «مشارکت برف‌روبی» در رسانه ‌ها نیز مهم است زیرا عادت به طلبکاری به‌جای اقدامات ایجابی، بزرگ‌ترین آفت رسانه‌ها است؛ بنابراین اگر برنامه‌ای با رویکرد بسیج شهروندان برای برف‌روبی معابر فرعی تهیه و پخش می‌‌شد، در همان روز نخست خیلی از معابر از برف زدوده می‌شد و با تصویرسازی و آموزش بصری، شهروندان می‌توانستند لحظات خوب، مفید و در عین ‌حال شادی را برای خود ایجاد کنند که در این بین، برگزاری یک مسابقه آدم‌برفی نیز خود می‌توانست محرکی باشد برای اینکه سطح مشارکت را به حداکثر ممکن برساند.

شناسه خبر 65160