شناسه خبر:33889
1399/9/29 11:28:04

 سپهرغرب، گروه دوران طلایی: محمدرضا سرشار در کتاب «شهری که مردم آن با زانو راه می‌رفتند»، با اقتباس از یک داستان غربی به خلق داستانی نمادین برای گروه سنی نوجوان می‌پردازد.

«شهری که مردم آن با زانو راه می‌رفتند»؛ ماجرای جهانگردی است که در مسیر سفر خود، وارد شهری می‌شود که مردم آن روی زانو راه می‌روند و کار می‌کنند. به محض ورود به شهر، مأموران حاکم، جهانگرد را به جرم اینکه قانون حاکم را زیر پا گذاشته و تمام قد در شهر راه رفته است، دستگیر می‌کنند و به نزد حاکم می‌برند تا به مجازاتش -که معمولاً مرگ است- برسد.

این داستان به شکلی غیر مستقیم و بی آنکه اندرز صریحی به مخاطب نوجوان خود بدهد، در ستایش آزادگی و در مذمت چاپلوسی و تملق نوشته شده است. تصویرگری‌های کاظم طلایی هم علاه بر انتقال این مفاهیم، به جذابیت کتاب افزوده است.

شناسه خبر 33889