عقلانیت ابزاری و حکمت ایرانی در جهانِ رسانهای شده
در دنیای امروز که سرعت انتقال اطلاعات به شکل بیسابقهای افزایش یافته و رسانهها نقش تعیینکنندهای در شکلدهی به افکار عمومی ایفا میکنند، پرسشهای مهمی درباره جایگاه خردورزی و تعمق در میان مردم مطرح میشود؛ آیا هجوم سیلآسای دادهها و محتواهای گوناگون، موجب فرسایش تفکر عمیق و عقلانیت سنتی شده است؟ در چنین فضایی، رسانهها چگونه میتوانند علاوهبر اطلاعرسانی، به آگاهیبخشی و پرورش اندیشههای انتقادی کمک کنند؟ همچنین فناوریهای نوین، بهویژه الگوریتمهای شبکههای اجتماعی، چه تأثیری بر نحوه دریافت و پردازش اطلاعات و شکلگیری جهانبینی مخاطبان دارند؟
برای پاسخ به این پرسشها و تحلیل تأثیرات پیچیده زندگی مدرن و فضای رسانهای بر خردورزی، با نوید موسوی، کارشناس ارتباطات و رسانه، مدرس دانشگاه و فعال حوزه کتابخوانی به گفتوگو نشستیم. در این مصاحبه موسوی با نگاهی دقیق به تفاوت عقلانیت مدرن و خردورزی فلسفی در فرهنگ ایرانی، به بررسی چالشها و فرصتهای عصر اطلاعات و همچنین ضرورت ایقای نقش مؤثر توسط رسانهها در جهت پرورش نسلی آگاه و اهل اندیشه پرداخت.
خردورزی در عصر انفجار اطلاعات؛ چالشها و ضرورتها
در دنیای امروز که با هجوم اطلاعات و سرعت بالای انتقال محتوا مواجهیم، پرسشی اساسی مطرح میشود: خردورزی چه جایگاهی دارد و آیا دچار فرسایش و کاهش تفکر عمیق شدهایم؟ کارشناس ارتباطات و رسانه در پاسخ به این سؤال تأکید کرد: سرعت بالای فناوریهای نوین ارتباطی و انبوهی اطلاعات در فضای رسانهای، سبب سردرگمی و پریشانی ذهنی افراد شده است.
نوید موسوی اشاره کرد: رسانهها دو نقش اصلی دارند؛ یکی اطلاعرسانی و دیگری آگاهیبخشی. این دو کارکرد برای جامعه ضروری است، زیرا صرفاً دریافت خبر و مطلع بودن کافی نیست و لازم است عمق بیشتری به اطلاعات داده شود تا مخاطب بتواند درک و تحلیل دقیقی از رویدادها داشته باشد.
این مدرس دانشگاه با تأکید بر اینکه امروز رسانهها بیشتر به اطلاعرسانی سطحی و سریع میپردازند تا آگاهیبخشی عمیق، تصریح کرد: رسانهها بهجای ارتقای فهم و دانش مخاطب، بیشتر به سمت سرگرمی و سرعت در انتقال خبر حرکت کردهاند که این امر موجب افزایش اضطراب و سردرگمی میشود.
موسوی همچنین به تفاوت میان «مطلع بودن» و «آگاه بودن» اشاره کرد و افزود: آدم مطلع از وقوع یک حادثه خبر دارد، اما آگاه کسی است که از پیامدها، جوانب و دلایل آن نیز اطلاع داشته باشد؛ آگاهی بهجای ایجاد آشفتگی، باعث آرامش ذهن، گشودگی فکری و افزایش خردمندی میشود.
وی با زبان مطایبه به نقل از استاد یونس شکرخواه گفت: اگر میخواهید آگاه شوید، فقط به اخبار رایگان اکتفا نکنید، بلکه به تحلیلها نیز بپردازید و حتی پول خرج کنید؛ مجلههای تخصصی و کتابهای معتبر بخوانید. اینگونه فهم و درک شما نسبت به مسائل افزایش مییابد.
این فعال رسانه تأکید کرد: مواجهه افراد بدون مطالعه عمیق با خبر، سطحی و ساده است، اما فردی که کتابخوان و متخصص باشد، برخوردی متفاوت و عمیقتر با خبر خواهد داشت؛ به همین دلیل تجهیز خود به منابع عمیقتر همچون کتابها، مجلات و تحلیلهای دقیق، زمینهساز افزایش خردورزی در مواجهه با اطلاعات است.
عقلانیت مدرن و خردورزی در فرهنگ ایرانی؛ چالشها و تأثیر رسانهها
موسوی در ادامه گفتوگو به تفاوتهای اساسی میان خردورزی و حکمت در فرهنگ ایرانی و عقلانیت مدرن غربی اشاره و تصریح کرد: عقلانیت غربی بر پایه عقل ابزاری و محدود به دادههای حسی استوار بود و این نگرش از فلسفه دکارت و اندیشمندان غربی ریشه میگرفت؛ عقل در این دیدگاه معیار شناخت بهشمار میآمد و تنها آنچه از طریق حواس انسان دریافت میشد، عقلانی تلقی میشد.
وی بیان کرد: در فرهنگ ایرانی خرد هرگز خودبسنده نبوده و همواره با حکمت، یعنی فهم عمیق و جامع از هستی و جهان، آمیخته بوده است. حکمت نزد ایرانیان در درجه نخست به خداوند تعلق داشت و خردورزان ایرانی هرگز خود را حکیم مطلق نمیدیدند، بلکه همیشه در برابر حکمت الهی تواضع و خشوع داشتند؛ این درحالی بود که عقلانیت غربی اغلب وجود خدا را انکار و عقل را بهصورت مستقل و بدون پیوند با الهیات مطرح میکرد.
این کارشناس حوزه ارتباطات تأکید کرد: عقلانیت ایرانی همواره با مبانی الهی پیوند داشته و در چارچوب فهم دینی و الهیاتی درک میشده است.
موسوی سپس به نقش رسانهها پرداخت و گفت: رسانههای جهانی که بیشتر از غرب و فرهنگهای غربی نشأت گرفته بودند، فضای اطلاعرسانی و فکری را با الگوهای فرهنگی خود شکل داده بودند؛ به همین دلیل فضای رسانهای جهان بسیار تحت تأثیر عقلانیت ابزاری، سودمحوری و سکولار غربی، قرار گرفته بود.
وی یادآور شد: این سلطه فرهنگی موجب شده بود که فرهنگ نسلهای جدید در ایران نیز تا حدی به سمت عقلانیت ابزاری، سودمحوری و نتیجهگرایی سوق پیدا کند، درحالی که فرهنگ اصیل ایرانی بر پایه عرفان و عشق الهی استوار بود و به سختیها به چشم تحمل در مسیر رسیدن به کمال نگاه میکرد؛ در مقابل، عقلانیت مدرن غالباً از پذیرش سختیها برای اهداف غیر قطعی، خودداری میکرد.
در ادامه، این مدرس دانشگاه به تأثیر الگوریتمهای شبکههای اجتماعی بر سلیقه فکری و نحوه پردازش جهان توسط مخاطبان پرداخت و گفت: واقعیت امروز تعبیری فرار و پیچیده یافته است.
موسوی توضیح داد: رسانهها با ارائه روایتهایی از فرهنگها و کشورها، تصویر خلق میکنند؛ برای مثال با ژاپن نظم به ذهن میآید، با ایتالیا هنر، با فرانسه فرهنگ و غیره که شاید حتی با واقعیتهای عینی و عمیق آن جوامع تفاوت داشته باشد.
وی به کار خبر و خبرنگاری نیز گریزی زد و تأکید کرد: خبرنگاران حرفهای و افرادی که با اطلاعرسانی و آگاهیبخشی سروکار دارند، باید واقعیت عینی را بازتاب دهند و اجازه ندهند منافع شخصی یا گرایشهای جهانبینی در گزارشها تأثیرگذار باشند.
این کارشناس رسانه و ارتباطات افزود: حتی حرفهایترین خبرنگاران نیز بهدلیل ماهیت محدودیتهای گزارش، نمیتوانند به تمامی جوانب یک موضوع بپردازند و باید بر اصول و ارکان خبر تمرکز داشته باشند تا حقیقت را تا حد امکان منعکس کنند.
نقش رسانهها در پرورش نسل اندیشمند
موسوی در ادامه با تأکید بر اینکه خبرنگاران واقعی ارزشهای خبری، سبکها و روشهای گردآوری مطالب را بهخوبی میشناسند و همواره تلاش کردهاند که به سمت بازتاب واقعیت حرکت کنند، توضیح داد: اصل اول کار رسانهای، نزدیک شدن به واقعیت است؛ هرچند واقعیت بهطور عجیبی از ما گریزان است، زیرا توانایی بازنمایی تمام ابعاد آن برای ما ممکن نیست. بااینحال، اگر بتوانیم با استفاده از تمام توان رسانهای و دانش موجود به واقعیت نزدیک شویم، به نظر کار درستی انجام دادهایم.
وی درباره پرورش نسلی اهل اندیشه و گفتوگوهای عمیق گفت: نسبت به آینده بدبین نیستم، اما اذعان میکنم که نسل جدید در شرایط کنونی با سرگردانیهایی مواجه است که تا حدی ناشی از آشفتگیهای اجتماعی و فرهنگی بوده و بخشی از این پریشانی به نبود آرامش ذهنی برمیگردد.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: وضعیت این نسل مانند بوکسوری است که مشتهای بیربط میزند و به هدف نمیرسد.
به اعتقاد موسوی، نسل امروز بهدلیل انبوه اطلاعات دچار گیجی و پریشانی شده، اما این به معنای از دست دادن هوش یا استعداد نیست.
وی اشاره کرد: تحولات جهانی بسیار سریع و بیثبات بوده و جهان وارد دههای دشوار شده؛ در ایران نیز سیاستهای بلاتکلیف و نبود چشمانداز روشن از سوی دولت و حکومت، موجب سردرگمی بیشتر جوانان شده است. جوانان احساس میکنند که حکومت با ارزشها و خواستههای آنها همراه نیست و درعینحال با جهانی آشفته و پُرشتاب روبهرو هستند.
این کارشناس ارتباطات و فعال کتابخوانی تأکید کرد: باید در داخل کشور جایی برای آرامش و پناه ایجاد کرد، اما شرایط جهانی نیز واقعیتهای خاص خود را دارد.
موسوی این را هم گفت: در شرایط سخت فعلی، رسانهها باید فعالتر و مشارکتجوتر باشند و با احترام بیشتر به کاربران عمل کنند؛ احترام به مخاطب و قائل شدن شخصیت برای او، شرط لازم جهت پذیرفته شدن پیام رسانه است. اگر پیامها بهصورت بستهبندیشده و تحقیرآمیز به مخاطب ارائه شوند، مخاطب آن را نمیپذیرد.
وی با انتقاد از عملکرد برخی رسانهها، اذعان کرد: بستهبندی بیش از حد محتوا و نبود فرصت برای ابراز نظر مخاطب، مشکل اساسی آنها است.
این کارشناس ارتباطات تأکید کرد: رسانههای مشارکتجو، منتقد و منصف باید تقویت شوند، اما شرایط بحرانی و امنیتی فعلی اجازه فعالیت آزاد رسانهای را سخت کرده است.
در بخش پایانی مصاحبه، موسوی از ضرورت وحدت ملی در این شرایط سخت سخن گفت و خاطرنشان کرد: تاریخ ایران همواره بر وحدت تأکید داشته است.
وی نسبت به دوقطبی شدن جامعه و القای جدایی میان سنت و مدرنیته هشدار داد و این نوع نگاههای افراطی را بسیار خطرناک و بیسابقه خواند.
به گفته این کارشناس ارتباطات، مردم ایران از همه طیفها و سلایق باهم زندگی کردهاند و نباید اجازه داد که این وحدت بهوسیله دیدگاههای تفرقهافکنانه آسیب ببیند.
تأثیر فضای مدرن و رسانهای بر خردورزی؛ چالشها و راهکارها
در عصر حاضر با گسترش بیوقفه فناوریهای ارتباطی و هجوم بیپایان اطلاعات، خردورزی و تعمق در معرض تهدید جدی قرار گرفته است. سرعت انتقال محتوا و حجم گسترده دادهها، نهتنها موجب سردرگمی و پراکندگی ذهنی میشود، بلکه فضای رسانهای غالباً بهجای تقویت آگاهی، سطحینگری و اضطراب را در مخاطبان تشدید کرده است. این شرایط، نیازمند بازنگری اساسی در رویکردهای رسانهای و فرهنگی است تا بتوان نسلی را پرورش داد که توانایی تحلیل عمیق، تفکر نقادانه و گفتوگوهای سازنده را داشته باشد.
از سوی دیگر، تأثیر الگوریتمهای شبکههای اجتماعی بر سلیقه فکری و نحوه برداشت ما از واقعیت، نگرانیهای جدیدی را ایجاد کرده است؛ تصویری که رسانهها از جهان ارائه میدهند، لزوماً با واقعیت همخوانی ندارد و همین موضوع باعث دور شدن از فهم واقعی و جامع مسائل میشود. در این میان، رسانهها باید از صرف اطلاعرسانی گذر کنند و با ارائه تحلیلهای عمیق و احترام به مخاطب، فضایی برای مشارکت و گفتوگو ایجاد کنند.
برای عبور از این بحران، ضروری است که رسانهها و فرهنگ ما به سمت احترام بیشتر به مخاطب، تقویت رسانههای منتقد و مشارکتی حرکت کنند؛ چراکه تنها با بازگشت به گفتوگوی عمیق و خردورزی میتوان امید داشت که نسل جدید بتواند در دنیای پیچیده و پُرشتاب امروز، راه درست را بیابد و به سوی آیندهای روشنتر گام بردارد.