ما باید مرکز ایرانشناسی را به ایران بیاوریم
نخستین کنگره ملی ایرانشناسی ایران در تاریخ ۲۰ اردیبهشتماه سال جاری به همت انجمن ایرانشناسی ایران در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
محمدعلی عزتزاده، عضو هیئتمدیره انجمن ایرانشناسی ایران، دانش آموخته ایرانشناسی در مقطع کارشناسی ارشد و دانشجوی دکتری همین رشته در بنیاد ایرانشناسی است. این انجمن نخستین انجمن علمی و نخستین سازمان مردمنهاد ایران است؛ گفتوگویی که میخوانید در حاشیه نخستین کنگره ملی ایرانشناسی ایران انجام گرفت که در تاریخ ۲۰ اردیبهشتماه سال جاری با 12 محور در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
* لطفاً بفرمایید تعریف دقیق ایرانشناسی چیست؟
زندهیاد دکتر طهمورث ساجدیصبا که از اعضای هیئت مؤسس انجمن ایرانشناسی بودند، در دانشنامه زبان و ادب فارسی که در سال 84 منتشر شده، در مدخل ایرانشناسی یک مرور خیلی جالب در سه لایه میکند و این سه لایه را در هم تنیده به نگارش میآورد. او قلمی خیلی قوی داشت و ادبیات فرانسه و ادبیات تطبیقی در فرانسه خوانده بود و نسبت به این زبان تسلط کامل داشت. 20 سال در فرانسه کار کرده و درس خوانده و پژوهش انجام داده بود. یعنی تمام آن چیزی که آنها از ایران میفهمند، او دیده بود و از نزدیک مفهوم ایرانشناسی به تعریف غربی را میدانست. او تاریخچه ایرانشناسی را از قرن 16، ایرانشناسی در مکاتب مختلف، زبانشناسی، تاریخ ادبیات فارسی، باستانشناسی، ادیان در حوزههای مختلف؛ در آلمان، در هلند، در بریتانیا، روسیه، هند، آمریکا و غیره را مطالعه کرده بود. وی ایرانشناسی را اینگونه تعریف کرده: ایرانشناسی، مجموعه مطالعات و علوم درباره فرهنگ و تمدن ایران و تلاش برای شناساندن آن به ملل دیگر و رساندن ایران به جایگاه واقعی خودش است؛ یعنی او حتی هدف هم تعیین کرده در تعریفش. خانم دکتر زرشناس که مقداری دانشگاهیتر تعریف کرده است: مجموعه مطالعات منظم و علمی درباره ایران، در همه زمینهها، بهویژه علوم انسانی؛ تاریخ، جغرافیا، زبانها و گویشهای ایران، اقلیمشناسی و غیره. این دو تعریف را اگر روی هم بگذاریم و باهم همافزایی و تلفیق کنیم، یک تعریف جامع از ایرانشناسی به دست میآید.
* بپردازیم به کنگره، چه زمانی تصمیم به برگزاری این کنگره گرفته شد؟
از زمانی که تصمیم گرفتیم، دو سال طول کشید؛ اردیبهشتماه 1401 انجمن تصمیم گرفت این کار را بکنیم. آبانماه 1401 در هیئتمدیره نقشه راه را چیدیم؛ بعد تا وزارت علوم تأیید کند و مراحل مختلف طی بشود و خودمان هم بتوانیم به زمان برسیم، چون محدودیتهایی هست؛ مثلاً تابستان اگر برگزار کنیم، هم گرم است و هم دانشجوها نیستند، استادها هم شاید نباشند، نزدیک عید نوروز خوب نیست، در فصل امتحانها خوب نیست. زمان آرمانی ما آغاز پاییز بود که نرسیدیم و در اردیبهشتماه انجام شد. ما طبق ضوابط وزارت علوم، بهعنوان کنگره درخواست دادیم و پذیرفته شد.
ابتدا در آیاسسی ثبت کردیم، پایگاه استنادی علوم جهان اسلام. آیاسسی هم نمایه کرد و خبر داد. بعد تصمیم گرفتیم که در سیویلیکا هم نمایه کنیم که البته فراخوان ما گذشته بود. مقالاتی که دریافت کردیم در دو مرحله داوری شد؛ مرحله نخست چکیدهها بود و مرحله دوم مقالاتی که دریافت شد. چند نفر هم بهعنوان سخنران دعوت شدند با توجه به مقام علمی که داشتند. بهجز سخنرانان افتتاحیه و اختتامیه، یعنی آیین گشایش و پایانی، همه سخنرانان ما چکیده دادند که در کتاب چکیدهها و کاتالوگ کنگره عرضه شد. بعد در مرحله دوم داوری شد، برخی از مقالات برای سخنرانی برگزیده شدند که آنها هم چاپ میشوند و هم نمایه میشوند در سیویلیکا. ما در کل 134 چکیده دریافت کردیم که از آنها 86 چکیده چاپ شد. مجموعاً 33 سخنران داشتیم که البته بازهم در روز برگزاری دو تا از سخنرانها نتوانستند بیایند و در خدمتشان نبودیم.
بنابراین 31 سخنرانی علمی در 8 نشست بهصورت موازی در تالار فردوسی، تالار حافظ و تالار خیام برگزار کردیم؛ رئیس هر نشست هم خودش یکی از شخصیتهای علمی کشور بود که بتواند کار را اداره کند.
* اصرار بر نام کنگره به چه دلیل بود؟
دلیل اینکه کنگره خواستیم این بود که پیش از این با عنوان کنگره ملی یا بینالمللی ایرانشناسی به زبان فارسی نداشتیم. یک همایشی در بنیاد ایرانشناسی طی دهه 80 برگزار شده بود بهعنوان همایش ملی ایرانشناسی. چرا این اصرار را داشتیم؟ ببینید، 100 سال کنگرههای جهانی در شرقشناسی برگزار شد که ما هم از ایران بهعنوان پژوهشگران ایرانی هیئتهایی میفرستادیم، همین. آقای پورداود چند دوره در کنگره جهانی شرقشناسی شرکت کرده است؛ اما ما باید بتوانیم مرکز ایرانشناسی را به ایران بیاوریم. اکنون هیچجا نیست، مرکز ندارد. یک خطای ذهنی وجود دارد که ایرانشناسی خارج از ایران یک چیز دیگری است، داخل ایران یک چیز دیگر. بهدلیل اینکه در گذشته غربیها ایرانشناسی کردند و آنها اسمش را گذاشتهاند. گویی ما ایرانشناسی نداریم! ابوریحان بیرونی به تعریف امروزی یک ایرانشناس بوده، ناصرخسرو ایرانشناس بوده، فردوسی ایرانشناس است، سعدی ایرانشناس است، اینها فقط ادیب نبودند. اینها برداشتهایی است که ناشی از ضعف تئوریک و نظری است.
* همه ارائهها به زبان فارسی بود؟
ارائهها همه سخن گفتنشان به فارسی بود. دو نفرشان در فارسی یک مقدار ضعیف بودند، دو تا گرجستانی بودند که متنشان انگلیسی بود و صحبت کردنشان مخلوط فارسی و انگلیسی؛ اما خانم گلبخت خدای برگنوا که اهل قزاقستان است، ساکن ایران بوده و زبان فارسی را خیلی خوب صحبت میکند و ارائه و متنش فارسی بود. خانم مورچانوا که نتوانست بیاید، 91 سالش است و اهل روسیه؛ او هم فارسیش خیلی عالی است، مقالهاش هم فارسی بود.
* در جمعبندی موضوع در ذهن من اینطور تعریف میشود که ایران از منظر تاریخ، ایران از منظر ادبیات، ایران از منظر جغرافیا و غیره، اگر یک مسئله خاص را داریم بررسی میکنیم، همه این منظرها باید دیده شوند؟
دقیقاً، اکنون شما میدانید در دنیا دوره مطالعات تخصصی گذشته و دوره مطالعات میانرشتهای علمی بین رشتههایی است که حتی به ظاهر به هم ارتباط ندارند. آقای دکتر دادبه در آیین گشایش همین کنگره این موضوع را مطرح کرد که همه رشتهها میآیند و کار خودشان را میکنند. دادههایشان عمومی هستند، اما ایرانشناسی از همه این دادهها استفاده میکند، با موضوع ایران. درک این شاید برای اهل دانشگاه که در رشتههای خاصی تخصص پیدا کردند، مقداری سخت باشد. اما برای کسانی که مثل شما کار میان رشتهای کردند، برای کسانی که ممکن است کار میان رشتهای نکرده باشند، اما درک میان رشتهای داشته باشند و اتفاقاً برای عامه مردم بسیار قابل درک است. دانشگاه ما باید هدفش این باشد که به دردی بخورد، بهخصوص در رشتههای علوم انسانی. دانشگاه باید هدفش این باشد که عامه مردم را تحت تأثیر قرار دهد، بتواند فرهنگ و علمشان را بالا بیاورد، کسانی که دانشگاه میروند که خودشان میخوانند! دانشگاه از یک حدی بیشتر در عمل کاری برای آنها نمیکند، آنها خودشان کار میکنند و چیزی بهدست میآورند؛ قاعدهاش همین است، دانشگاه باید بتواند روی فرهنگ جامعه اثر بگذارد.
به گزارش خبرگزاری مهر، طاهره طهرانی.
منبع: خبرگزاری مهر