فراغ یار
پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که: در این مدت قاصدی نفرستادی. گفتم: دریغ آمدم که دیدهٔ قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.
یار دیرینه مرا گو به زبان توبه مده .....................................که مرا توبه به شمشیر نخواهد بودن
رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند ..............................باز گویم نه که کس سیر نخواهد بودن
ارسال
نظر
*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد
نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین
(فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر
شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای
نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.