شناسه خبر:60433
1401/6/31 09:40:52

روز سه‌شنبه از صبح خبرهایی درباره فراخوان بدخواهان برای تجمع در مرکز شهر همدان منتشر شد؛ بالطبع اواخر روز افرادی جمع شدند، وقتی وارد خیابان می‌شدی کاملاً مشخص بود که چه کسانی برای تجمع آمده‌اند، جوانانی که با ماسک گروه‌گروه ایستاده‌ و به فعل و انفعالات میدان آرامگاه چشم دوخته بودند. با ورود به میدان آرامگاه، بوی گاز اشک‌آور و دود مشام را آزار می‌داد، در کل منطقه پیاده‌راه بوعلی و میدان آرامگاه و بعدها خیابان پاستور، حدود 50 نفر میدان‌دار اصلی بودند که معلوم بود بقیه را تحریک و هدایت می‌کنند. حتی منطقه حوالی خیابان شهدا هم چیزی بیش از این تعداد نبوده است. بقیه افراد تحت تأثیر جو حاکم با تردید همراهی می‌کردند و اکثریت افراد مردمی بودند که برای خرید و یا درمان به مرکز شهر آمده بودند و در‌عین‌حال با دلهره کنکاوانه آنچه در پیش چشمانشان رخ می‌داد را می‌نگریستند. در این میان کم نبودند جوانان و نوجوانان کم‌سن‌وسالی که با جو پیش‌آمده هیجان‌زده میان این معرکه قرار گرفته بودند. هیچ‌وقت تصویر دختر نوجوانی که هیجان‌زده از پدرش می‌خواست به صف معترضان بپیوندد و امتناع پدرش از خاطرم پاک نمی‌شود! پدر مچ دختر را محکم گرفته بود و دختر نوجوان انگار لباس زیبایی را پشت ویترین نگاه می‌کند، می‌خواست به سمت جمع برود.

در این میان پلیس و نیروهای امنیتی نیز بدون سلاح وسط میدان حضور داشتند، گلوله‌ای شلیک نشد، مگر گاز اشک‌آور و بارها شاهد بودم که از خانواده‌ها خواهش می‌کردند به خانه برگردند یا از منطقه دور شوند و در تمام مدت این تعامل صبورانه اکثر نیروهای امنیتی و پلیس مشهود بود؛ بسیاری از روایت‌های 24 ساعت اخیر از مردم عادی نیز حکایت از این خویشتن‌داری صبورانه پلیس دارد.
اما به‌هرحال این‌روزها با سرعت می‌گذرد مردم ما نشان داده‌اند که ایران کنام شیران است و نه عرصه جولان کفتارها، کومله که از ابتدای انقلاب تاکنون ده‌ها جنایت وحشیانه انجام داده و یا هر گروه و جریان دیگری که بخواهد امید ناامید دشمن را قوت ببخشد، با پاسخ دندان‌شکن همین مردم مواجه خواهند شد؛ همین مردم که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و خاندان بزرگوارش را از جان عزیزتر می‌دانند، در برابر تعرض به حریم مقدساتی چون امامزاده عبدالله ساکت نخواهند ماند و این غائله نیز همچون کف روی آب از بین خواهد رفت. البته در این فضای گرگ‌ومیش لاجرم برخی نیز راه به ناصواب می‌روند که ما امیدواریم زودتر حق را از باطل تشخیص دهند، اما نکته‌ای که باید در این مقال به آن بپردازیم، این است که از دشمن جزء دشمنی توقعی نیست، اما بخش زیادی از سیاهی‌لشگر این‌روزها و فتنه‌های گذشته، نتیجه عملکرد وزرای آموزش‌وپرورش، آموزش عالی، فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات است. درواقع این حضرات از هر طیف سیاسی بوده‌اند و هر مانوری در زمان مسئولیت خود ارائه می‌دادند تا خود را فعال و مؤثر نمایش دهند که نتیجه بخش بزرگی از کار آنان را امروز کف خیابان باید دید. گذشته از هزاران جوان وارسته و صاحب تشخیصی که داریم، دختران و پسران جوان و نوجوانی هستند که اصلاً اصل قضیه را نمی‌دانند، فقط بر اثر جوسازی و ندانستن‌ها امروز ملعبه دست خون‌خوارترین گروهک مخالف جمهوری اسلامی شده‌اند، همان گروهکی که برای بسیجی‌هایی که اسیر می‌کرد، کلاه دوگوش می‌ساخته؛ یعنی از فرق سر پوست سرشان را جدا می‌کرده و روی دو گوششان می‌آورده! چنین گروهی که الان سر در آخور اسرائیل دارد، برای هیچ ایرانی دل نخواهد سوزاند، اما حضرات وزرای 13 دولت از ابتدای انقلاب اسلامی کلاه خودشان را قاضی کنند که چه شده است که جای دشمن و دوست عوض شده؟ تعداد قابل توجهی از نوجوانان ما صددرصد هر آنچه آن‌ها بگویند می‌پذیرند؟ جز این است که سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش تاکنون آنچنان اجرایی نشده و فرهنگ و تعلیم و تربیت کمترین موضوعیت واقعی را برای این حضرات در تمامی نهادهای فرهنگی داشت؟
پیشنهاد می‌کنم رئیس قوه قضائیه به‌عنوان قاضی‌القضات نظام اسلامی بعد از فرو نشستن غبارها، حضرات مسئول در نهادهای فرهنگی در ادوار مختلف را فرا بخواند و داد مظلومیت ملت، اسلام و نظام جمهوری اسلامی را از آن‌ها که تحقیقاً کوتاهی کرده‌اند، بستاند تا از این به بعد ضعیف‌ترین افراد را برای تصدی چنین جایگاه‌های مهمی که آینده یک کشور را می‌توانند به تباهی و انفعال بکشانند، انتخاب نکنند.

شناسه خبر 60433