شناسه خبر:45648
1400/6/18 10:39:19

سپهرغرب، گروه دُرهای دَری - فاطمه فراقیان: یک مدرس زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه ما سرایش اشعار به گویش پهلوی را در همدان داریم که نمونه عالی آن اشعار باباطاهر است، گفت: همدان در منطقه گویش پهلوی واقع بوده، یعنی منطقه «جبال» که در جغرافیای قدیم قسمت‌های مرکزی و غربی ایران بزرگ (و نه ایران امروزی) را جبال می‌گفتند.

میرهاشم میری با اشاره به پیشینه ادبی همدان، گفت: همدان در منطقه گویش پهلوی واقع بوده، یعنی منطقه «جبال» که در جغرافیای قدیم قسمت‌های مرکزی و غربی ایران بزرگ (و نه ایران امروزی) را جبال می‌گفتند؛ وقتی می‌گوییم ایران بزرگ، یعنی سرزمین پهناوری که مرزهای شرقی آن همسایه با چین و هندوستان بود و از شمال به روسیه وصل می‌شد و از غرب هم حتی تا آسیای صغیر (ترکیه امروزی) و دریای مدیترانه امتداد داشت که در قسمت غربی و مرکز ایران بزرگ، گویش پهلوی رواج داشت، درصورتی‌که در خراسان و شرق ایران، گویش دری بود.

وی با بیان اینکه بعد از حمله مسلمانان به ایران و سقوط نظام‌های ایرانی (هم حکومت‌های محلی و هم حکومت مرکزی) این گویش‌ها درواقع پایگاه‌های حمایت‌کننده خود را از دست دادند، ابراز کرد: اما بعد حدود دو قرن که اصطلاحاً به آن «دو قرن سکوت» گفته می‌شود و زرین‌کوب نیز کتابی در مورد این‌ سال‌ها نوشته است، زمزمه‌های استقلال‌طلبی در شرق ایران به گوش می‌رسد؛ البته لازم به ذکر است که جریان‌هایی که حالت نظامی داشتند، مانند قیام یعقوب لیث که به تشکیل حکومت صفاری منجر شد، با جریان‌های فرهنگی مانند مورد مذکور و یا نهضت شعوبیه، متفاوت است.

این شاعر رباعی‌سرا با اشاره به اینکه نخستین حکومت‌های مستقل ایرانی در شرق ایران و در منطقه‌ای که امروز مرز تاجیکستان و افغانستان است تشکیل شدند، افزود: یکی از این موارد دولت سامانی بود که در شهر بخارا مستقر شد و درواقع سامانیان این شهر را پایتخت استقلال ایران با 110 سال حکومت کردند؛ این دولت‌مردان کارهای شایانی انجام دادند و اگر بگوییم هیچ سلسله‌ای در ایران به اندازه سامانیان به فرهنگ، ادب، هنر و زبان فارسی خدمت نکرده، اغراق نکرده‌ایم، به‌ویژه آنکه این سلسله احیاگر بود.

میری با بیان آنکه این اتفاقات در حوزه گویش دری افتاد و به همین دلیل گویش مذکور رسمیت ادبی و فرهنگی پیدا کرد، اذعان کرد: همچنین سلسله‌های بعدی نیز این نهضت را ادامه دادند و حتی دولت‌های ترک‌زبانی مانند سلجوقیان و غزنویان هم این شیوه را دنبال کردند و نهضت فرهنگی ایرانی را پی گرفتند.

وی با اشاره به آنکه اما در همدان این اتفاقات مشاهده نشد چراکه از رویداد مذکور دور بود، تشریح کرد: در همدان تا نیمه قرن پنجم هیچ تلاشی برای احیای زبان فارسی نمی‌بینیم، چراکه همدان در سیطره آل‌بویه بود که به زبان فارسی اهمیت نمی‌دادند و حتی وزیر معروف آن صاحب‌ بن عباد، به‌شدت مستعرب بود. البته این موضوع به آن معنی نیست که شهری مانند همدان ازنظر فرهنگی در این دوره بی‌جان است، چراکه وقتی شهری مرکزیت اقتصادی و سیاسی دارد، خواه‌ناخواه مرکزیت فرهنگی نیز داشته و همدان نیز در کل تاریخ خود دارای مرکزیت اقتصادی و سیاسی بوده، بنابراین ادبای بزرگی در آن پدید می‌آیند، اما آثار خود را به زبان عربی می‌نویسند.

این شاعر رباعی‌سرا ابراز کرد: درواقع همدان به‌دلیل نزدیکی به درگاه خلافت و اینکه حکومت‌های مستقلی در آن شکل نگرفته و هنوز جزء امپراطوری‌های با منشأ زبان خراسانی نیز نشده (پس از ظهور اسلام در ایران به‌تدریج گویش دری، زبان رسمی کل ایران می‌شود) تا این قرن از احیای زبان فارسی دور می‌ماند.

   در همدان یک رویکرد عربی‌نویسی بوده که دکتر درخشان در رساله خود ادبای این دوره را احصا می‌کند

میری با عنوان اینکه در همدان یک رویکرد عربی‌نویسی و عربی‌سرایی وجود داشته که مرحوم دکتر درخشان در رساله ارزشمند خود ادبای این دوره را احصا می‌کند، افزود: این رساله در دو جلد حدود 60 سال پیش چاپ می‌شود و جلد اول آن تجدید چاپ نیز دارد، اما جلد دوم متأسفانه خیر، زیرا نیاز به بازنگری‌هایی است و همت می‌طلبد.

وی با بیان اینکه ما سرایش اشعار به گویش پهلوی را در همدان داریم که نمونه عالی آن اشعار باباطاهر است، گفت: اگر بخواهیم نظر صاحب راحه‌الصدور را بپذیریم، در نیمه قرن پنجم باباطاهر دست کم 60 الی 65 سال سن داشته که هیچ‌کدام از اشعار امروزی از باباطاهر که در دست ماست، نمی‌تواند از باباطاهر باشد! زیرا آن اشعار به گویش دری نزدیک است و همان‌طور که گفته شد، طی این دوره در همدان گویش دری رواج نداشته است و همچنین به این دلیل که باباطاهر به پهلوی شعر سروده؛ مرحوم مینوی در کتابخانه‌ای در استانبول نسخه خطی از سروده‌های پهلوی باباطاهر را رونویسی کرد و به ایران آورد و مرحوم ذبیح‌الله صفا وقتی تاریخ ادبیات در ایران را نوشت، عیناً دست‌نوشته مینوی را در کتابش گرآور کرد و نوشت که من نمی‌توانم این اشعار را بخوانم، به همین خاطر دست‌نوشته مینوی را برای استفاده خوانندگان در این کتاب می‌گنجانم.

این مدرس زبان و ادبیات فارسی در رابطه با اشعار باباطاهر گفت: ممکن است به‌مرور زمان اهل ذوق اشعار وی را از گویش پهلوی به گویش دری درآورده، در آن تصرف کرده و تغییراتی مطابق با تحولاتی که در زبان مردم به‌وجود آمده بوده، در آن‌ها ایجاد کرده باشند و یا آنکه این اشعار را به باباطاهر نسبت داده‌اند؛ چراکه نسبت دادن اشعاری به یک شاعر بزرگ بسیار دیده شده و رواج داشته، مانند اشعاری که به خیام نسبت داده‌اند. درواقع رباعیات خیام به بیش از 70 الی 80 مورد نمی‌رسد، اما می‌بینیم گاهی تا 700 الی 800 رباعی نیز به وی نسبت داده‌اند؛ به‌ویژه وقتی اشعار کوتاه‌تر و به شکل دوبیتی یا رباعی بوده، این انتساب‌ها به دیگران بیشتر است. پدیده نسبت دادن دلایلی دارد که یکی از این موارد آنکه اندیشه‌های شعر شاعر اصلی با شاعری که شعر را به وی انتساب می‌دهند، نزدیک است؛ بنابراین وقتی شعری با شاعر نامعلوم پیدا می‌شد و رگه‌هایی از اندیشه شاعری بزرگ در آن می‌دیدند، ماجرای نسبت دادن به‌وجود می‌آمد.

   در قرن 6 کافی‌ظفر همدانی، احمد بن منوچهر شصت‌کله و عین‌القضات را در ادب همدان داریم

میری با اشاره به اینکه فعالیت ادبی، علمی و فرهنگی در همدان تعطیل نشده بود اما به زبانی ارائه می‌شد که امروزه برای ما خیلی قابل درک و دسترسی نیست، اظهار کرد: اما وقتی سلجوقیان امپراطوری خود را گسترش دادند و منطقه جبال را هم تصرف کردند و حتی آسیای صغیر را هم گرفتند، همدان هم در حوزه امپراطوری سلجوقیان قرار گرفت و چون زبان رسمی، ادبی و فرهنگی آنان دری بود، در همدان هم این گویش گسترش پیدا می‌کند؛ بنابراین از اواخر قرن پنج و اوایل قرن 6 نوشته‌ها و سروده‌هایی به زبان فارسی دری در همدان پدید می‌آید؛ ممکن است برخی بگویند پس مسعود سعد سلمان که زاده همدان است چه؟! که باید در جواب آن گفت درواقع نشو و نمای مسعود سعد در همدان نبوده، بلکه در لاهور و خراسان بوده است؛ بنابراین در همدان تا اوایل قرن 6 ما شاعر همدانی فارسی‌گوی دری نداریم، اما در قرن 6 کافی‌ظفر همدانی، احمد بن منوچهر شصت‌کله (که برخی معتقدند تعدادی از اشعار وی وارد دیوان منوچهری دامغانی شده) و عین‌القضات را داریم که همه تصنیفات وی جز معدودی، به فارسی دری است.

وی با بیان آنکه نثر و شعر عین‌القضات در حوزه ادبیات دری بخشی از لطیف‌ترین رباعیات زبان فارسی است، گفت: همچنین در همدان فخرالدین عراقی در قرن هفت را داریم که یکی از برجسته‌ترین غزل‌سرایان گویش دری است؛ شاعری که منشأ همدانی دارد، نشو و نمای وی نیز در این شهر بوده و مدرسه‌ای هم به نامش در همدان هست (البته زادگاه او در کمیجان بوده که اکنون جزء استان مرکزی است)؛ او به آسیای صغیر، شامات و هندوستان سفر کرد و حتی به دیدن ابن عربی هم رفت و غزل‌های ناب و رباعیات بسیار دلنشینی دارد.

   میرسیدعلی همدانی در قرن 8 اشعار و رباعیات بسیار زیبایی دارد

این مدرس زبان و ادبیات فارسی با عنوان اینکه میر سیدعلی همدانی را در قرن هشت داریم که چند سال پیش کنگره بزرگداشت وی نیز برگزار شد، بیان کرد: در این کنگره اهل نظر در مورد وی سخنان بسیاری گفتند، از میر سیدعلی نیز اشعار و رباعیات بسیار زیبایی باقی مانده است.

این شاعر رباعی‌سرا مطرح کرد: از قرن 9 به بعد در همدان شاعران بسیاری پا به عرصه وجود می‌گذارند که به‌ویژه در دوره صفویه بسامد بالایی دارد.

میری با بیان اینکه در حوزه نثر نیز خواجه رشیدالدین فضل‌الله را داریم که آثار بسیار ارزشمندی دارد به‌خصوص جامع‌التواریخ وی بسیار معتبر بوده و نثر زیبایی دارد، افزود: وی وزیر، سیاستمدار، طبیب، مورخ و شاعر بود و بعد هم به دست مغول شهید شد که در همدان نیز خیابانی به اسم وی هست.

وی با اشاره به میرزاده عشقی، گفت: وی شخصیتی بسیار پُرشور و احساساتی داشت که حتی به آنارشیسم نزدیک بود؛ شعر وی جز سه تابلوی مریم، ازنظر هنری عالی نیست، اما به‌لحاظ جسارتی که در شعرش دیده می‌شود، قابل ذکر است و او جان خود را هم در این راه فدا می‌کند. زمانی که رضاخان با آن حجم از دیکتاتوری به سلطنت می‌رسد، میرزاده عشقی جوان در روزنامه خود اشعاری را چاپ می‌کند که در آن به وی ناسزا می‌گوید. نکته قابل توجه دیگر در مورد میرزاده عشقی آنکه شعر افسانه نیما یوشیج را در روزنامه خود چاپ می‌کند، درصورتی‌که شخص دیگری زیر بار این تحول و دفاع از آن نمی‌رود، چراکه سنت‌شکنی ویژه‌ای دارد؛ نام روزنامه او قرن 20 بوده که چند شماره آن در همدان چاپ می‌شود و مابقی در تهران که توقیف‌هایی هم داشته است.

   حسین رضوی غبار همدانی با غزل‌های بسیار لطیف

این شاعر رباعی‌سرا در ادامه بیان سیر تاریخی ادب و فرهنگ همدان گفت: در همدان چند شاعر و نویسنده مشروطه‌خواه و آزادی‌طلبی مانند یوسف‌زاده غمام همدانی، آزاد همدانی و شیخ‌موسی کبودراهنگی را داشته‌ایم که آن‌ها در بنیان‌افکنی انجمن‌های ادبی و گردآوری شعرا و ایجاد راهکار برای شعر حداقل در حوزه خود، بسیار تأثیرگذار بوده‌اند. شیخ‌موسی کبودراهنگی نخستین رمان فارسی به سبک اروپایی (کتاب عشق و سلطنت) را نوشت، وی یار غار غمام و آزاد بود و این سه تأثیر بسیاری در غنای ادبیات همدان داشتند. حوزه هنری نیز کتاب تاریخ غیرت شیخ‌موسی را که موضوع این رمان مقاومت مردم همدان در مقابل سپاه عثمانی‌ها است را به چاپ رساند. همچنین حسین رضوی غبار همدانی با غزل‌های بسیار لطیف، در این دوره زیست داشته است.

میری با بیان آنکه امروزه همدان هم خالی از ادیب نیست، اظهار کرد: درواقع همدان هیچ‌وقت از شاعران، نویسندگان و شخصیت‌های ادبی و فرهنگی خالی نبوده و هنوز هم نیست؛ اما اینکه چرا خیلی مطرح نمی‌شوند شاید دلیل آن این باشد که ما در یک روزگارانی تک‌صدایی‌هایی داریم که آن‌ها طنین‌انداز می‌شوند و باقی می‌مانند، اما در دورانی چندصدایی داریم که مانند تک‌صدایی‌ها جلوه نمی‌کنند؛ برخی از آن‌ها آثارشان باقی می‌ماند، بعضی فراموش می‌شوند، آثار عده‌ای در اذهان می‌ماند و افرادی در کتاب‌ها فقط هستند. درواقع وقتی کمیت شاعر و نویسنده بالاست، لاجرم کیفیت به چشم نمی‌آید. اصولاً وقتی به تولید انبوه می‌رسیم، این مورد پیش می‌آید. در دوران تک‌صدایی هنرمند دیگری نیست که مخاطب به آن توجه کند، اما در دوران چندصدایی توجه‌ها تقسیم می‌شوند، پس چه‌بسا شاعرانی بزرگ‌تر پدید آمده‌اند، اما مورد توجه قرار نگرفته‌اند.

   میرزا جعفر ریاض همدانی و مقامه‌نویسی که از همدان آغاز شد و در همدان نیز به پایان رسید

وی با اشاره به میرزا جعفر ریاض همدانی که در مقامه‌نویسی تالی بدیع‌الزمان همدانی است (وی دوست و هم‌مجلسی صاحب‌بن عباد بوده و مبتکر یک نوع نوشته در نثر عربی است که مقامه‌نویسی نام دارد)، اذعان کرد: مقامات بدیع‌الزمان معروف است که نثر دشواری دارد، نمونه فارسی آن مقامات حمیدی قاضی حمیدالدین بلخی است؛ حال میرزاجعفر ریاض آخرین نفری بوده که در ادبیات فارسی مقامه عربی نوشته و به همین دلیل می‌گویند مقامه‌نویسی از همدان آغاز شده و در همدان نیز به پایان رسیده است. (البته در ادبیات عرب گسترش داشته که مقامات حریری ازجمله مصداق آن است).

این شاعر رباعی‌سرا بعد از فارغ شدن از تشریح پیشینه ادبی همدان، با بیان آنکه حال باید گفت همین میرزاجعفر را کسی نمی‌شناسد و وی را حتی در زمان خود نیز نمی‌شناختند که در قصیده‌ای از این موضوع گله کرده است، گفت: دلیل این ناآشنایی غالب مردم با مفاخر خود آن است که عموماً عده زیادی به ادبیات بها نمی‌دهند و مشغول زندگی روزمره خود هستند، قشر دیگری که به ادبیات بها می‌دهند نیز پس از اغنای عاطفی که بسته به هر فردی متفاوت است، دست از شناختن می‌کشند؛ برای مثال فردی با شناخت پنج شاعر و فرد دیگری با شناخت 10 شاعر اغنای عاطفی می‌شود که دیگر سراغ نفر یازدهم نمی‌رود؛ اما یک‌سری اشخاص جستجوگر نیز داریم که به‌دنبال شناخت مفاخر خود می‌روند که نمونه آن همان‌طور که گفته شد، مرحوم دکتر درخشان بوده و در رساله خود اسامی بزرگان همدان را احصا و خدمت بزرگی به شناخت ادبیات همدان کرده است.

میری افزود: کتاب نام‌آوران همدان دکتر اذکایی نیز به‌عنوان یکی از 20 بخش کتاب همدان‌نامه است.

وی در رابطه با حمایت از ادب و فرهنگ همدان نیز گفت: حمایت صورت‌های مختلفی دارد، برای مثال به انجمن ادبی میلاد اشاره می‌کنم که هسته اولیه آن 6 نفر بود و جلسات خود را در منزل آقای محقق یا آقای خوانساری برگزار می‌کردیم و حمایتی از آن نمی‌شد؛ فقط بعدها از طرف ارشاد به ما فضایی دادند و امروزه هم به همه انجمن‌ها فضای برگزاری می‌دهند، می‌توان گفت این نوعی حمایت است. حمایت دیگر در قالب برگزاری جشنواره و مسابقات بوده و یا اینکه برخی از پژوهش‌ها را پشتیبانی می‌کنند؛ اما اکنون حمایتی را شاهد هستیم که در پی آن حوزه هنری کار بزرگی را در حال انجام دارد و طرح دانش‌نامه همدان (این طرح را با بیش از 130 جلد کتاب در موضوعات مختلف ریختند که قابل گسترش هم هست) را دنبال می‌کند و 40 عنوان از آن را منتشر کرده‌اند. پس نمی‌توان گفت حمایت نیست، اما از اثری حمایت می‌شود که ارزش داشته باشد و نمی‌شود هر رطب و یابسی را ارائه داد و گفت از آن حمایت کنید، چاپ شود و غیره. ازقضا حمایت بیجا و بازاری هم آسیب‌زا است و درواقع از اثری که ارزش ندارد، نباید پشتیبانی شود.

این شاعر رباعی‌سرا به لهجه و گویش اشاره کرد و گفت: لهجه و گویش یک تفاوت‌ اساسی با یکدیگر دارند؛ گویش شاخه‌ای اقلیمی و جغرافیایی از زبان اصلی بوده و ممکن است با زبان پایه تفاوت‌های دستوری، لغوی و آوایی داشته باشد. مثلاً گویش تهرانی، اصفهانی، مشهدی، کرمانشاهی، همدانی و غیره، نسبت این‌ها با زبان اصلی، نسبت ریشه و شاخه است که استقلال دارد، اما درواقع لهجه استقلال ندارد و عبارت است از اینکه فردی با گویش خاصی پرورده شده و گویش مادری ویژه‌ای دارد که می‌خواهد از زبان دیگری غیر از آن، برای صحبت کردن استفاده کند که در این هنگام ناخودآگاه عناصری از زبان و یا گویش پایه در آن سخن گفتن به‌کار می‌رود و به‌اصطلاح گفته می‌شود این فرد لهجه دارد؛ برای مثال زمانی که فردی ترک‌زبان فارسی صحبت می‌کند و یا یک همدانی سعی می‌کند به گویش تهرانی سخن بگوید، ناخواسته لهجه‌دار می‌شود.

میری با بیان اینکه در دوران ما فرهنگ غالب فرهنگ مرکز کشور است و به کمک رسانه‌ها در سرتاسر مملکت بازتاب پیدا می‌کند و عمیق‌ترین اثری که می‌گذارد این است که فرهنگ‌های دیگر را تضعیف می‌کند، افزود: در رابطه با گویش همدانی باید گفت، این گویش با وجود زیبایی‌هایی که دارد، اما طی 70 الی 80 سال پیش سخن گفتن به این زبان، نشانه امی بودن، بی‌سوادی و عقب‌ماندگی در خود جامعه همدان عنوان شده است! برای مثال در زمان نوجوانی ما وقتی همدانی صحبت می‌کردیم، دیگران ایراد می‌گرفتد و عنوان می‌کردند مگر شما مدرسه نرفته‌اید؟‍! بنابراین وقتی چنین مقاومت‌هایی در برابر گویش بوده و آن را به قشر کم‌سواد، بی‌سواد و پیرزن‌ها و کوره‌زن‌ها اختصاص می‌داده‌اند، نمی‌توان انتظار رشد و حفظ آن را داشت که چرایی آن در این مقال نمی‌گنجد.

   محمود شریفی‌امینا شعری گویشی می‌گوید و از گویش همدانی تولید هنری می‌کند

وی با بیان آنکه از طرف دیگر آثاری که به گویش همدانی تولید شده قوت و قدرت ادبی آن‌چنانی ندارد، گفت: برخی برای شعر گویشی گفتن، کلمات مرده همدانی را در کنار هم می‌چینند که شور و شعف، فضای شاعرانه و اندیشه‌ای در آن نیست، اما محمود شریفی‌امینا شعری به گویش همدانی می‌گوید که واقعاً شعر است و از گویش همدانی تولید هنری می‌کند؛ هیچ‌چیز در عرصه فرهنگ حفظ نمی‌شود، مگر آنکه بُعد هنری پیدا کند. برخی گویش همدانی و ظرفیت‌های آن را نمی‌شناسند و کاربرد کلماتش را هم نمی‌دانند، اما شاعری مانند شریفی‌امینا جنبه‌های عاطفی گویش را می‌شناسد و فکر دارد که با ظرفیت‌ها تلفیق می‌شود و نتیجه، شعر گویشی دلنشین است.

این شاعر رباعی‌سرا در پایان گریزی نیز به انجمن‌های ادبی همدان زد و عنوان کرد: متأسفانه انجمن‌ها کارکرد صفری در غنای ادبیات همدان دارند، چراکه عده‌ای در همدان انجمن‌رو حرفه‌ای بوده و مخاطب هم هستند و نه تولیدکننده! برخی هم تولیدات بی‌ارزشی دارند، بعضی هم در انجمن‌ها شعر دیگران را می‌خوانند! که انجمن‌های عقیمی به‌شمار می‌آیند. درواقع این‌همه انجمن ادبی به چه کار می‌آید؟! که موازی‌کاری هم نیست و عبث‌کاری است. انجمنی فعال بوده که آثار ارائه‌شده در آن نقد شوند، البته شناساندن متون کهن فارسی بد نیست، اما تعریف خود را دارد و ادعای انجمن ادبی و تولیدی نباید داشت.

شناسه خبر 45648