رویای یک خبرنگار؛
رتبه نخست ستاد امر به معروف همدان در کشور
سپهرغرب، گروه فرهنگی - سمیرا گمار: کمی دیرتر از آغاز خطبه دوم رسیدم، به نظرم نسبت به دفعات قبل خیلی شلوغتر بود که البته وقت فکر کردن به علت این موضوع را نداشتم! این عادت بد و یا خوب را دارم که گوشی موبایلم را همیشه در دستم میگیرم، ابزار کار است دیگر! سریع قسمت ضبط صدا را روشن کردم تا وقتی که به داخل حسینیه برسم، چیزی از قلم نیفتد. همانطور که به دوستانم سلام میکردم، خودم را به طبقه پایین رساندم که هم جمعیت را ببینم و هم صدا برسد؛ دم در بودم که صدای امامجمعه تقریباً واضح شد: «شناسنامه ما امام خمینی است که فرمود: تا مبارزه هست، ما هستیم، این جمله با رگ و خون ما عجین شده و معتقدیم باید این انقلاب را به زلف انقلاب جهانی حضرت مهدی (عجلالله تعالی فرجهالشریف) گره بزنیم.»
وارد شدم تا یک گوشه دنج پیدا کنم و بنشینم؛ نگاهی به نمازگزاران صفوف جلو انداختم و رد شدم که اینبار صدا کمی بلندتر از حد معمول حواسم را سر جایش آورد؛ «خداوند در آیه 104 سوره آل عمران میفرماید: وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَىالْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ و َیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ باید برخی از شما مسلمانان خلق را به خیر و صلاح دعوت کرده و امر به نیکوکاری و نهی از بدکاری کنند که آنها رستگار خواهند بود.»
بله؛ صحبت از امر به معروف بود!
«فلسفه حکومت میگوید حاکمیت مسئول است که برای ترویج مبانی خویش، ابزارهای اجرایی را بهکار گیرد. اصلی ساده که نشان میدهد امر به معروف و نهی از منکر و مقولاتی از این قبیل، یکسری بایستههای عقلانی است که هیچ منطق سلیمی با آنها به مخالفت برنمیخیزد. اصلاً مسلمان بیتفاوت نداریم؛ من اشتباه کنم شما باید تذکر بدهید و مطالبه کنید، شما نیز همینطور، تک تک مردم نسبت به هم باید اینگونه باشند.
طبق اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای همگانی و متقابل است و برعهده مردم نسبت به یکدیگر؛ دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت که شرایط، حدود و کیفیت آن را قانون معین میکند. متأسفانه مجلس و دولتهای پس از انقلاب در زمینه اجرای این اصل قانونی کوتاهی کرده و همت لازم را در اجرای آن به خرج ندادند.»
«خیلی وقتها زمان، شرط عاقبتبهخیری و نگونبختی است؛ فقط کمی دیرتر توبه کردن، دیرتر سکوت شکستن، چند روز دیر تصمیم گرفتن، بهموقع خود را به میدان جنگ نرساندن و بالعکس در چند ساعت آخر «حر» شدن؛ «زمان» سرنوشتهای زیادی را دگرگون کرده است. به لطف خدا و با حضور جوانان این شهر، جلسات ستاد امر به معروف همدان خیلی زود قوت گرفت. اساتید و دغدغهمندان دور هم جمع شدند، ایده دادند و اعضای ستاد که همگی از مسئولان این شهر و استان هستند، پای کار آمدند که نتایج آن را هم بحمدالله در سطح شهر میبینیم. خیلی از جوانهای همدان وقتی ما به این شهر آمدیم، مراجعه کردند و از دغدغههایشان در زمینه امر به معروف گفتند؛ از اقداماتی که با دست خالی انجام دادهاند، بدون حمایت و چشمداشت برای این واجب الهی و فراموششده تلاش کرده بودند، جانبازانی هم در این عرصه داشتهایم، گزارش خوبی نیز پیش از خطبهها در اینجا مطرح شد، ما از همه این ظرفیتها استفاده کردیم و از همینجا دست همه جوانان و فعالان گمنام این عرصه را میبوسم و امیدوارم با کمک شما مردم بتوانیم از این پس بهتر عمل کنیم.»
دوستانی که در این عرصه فعالیت میکنند را دورادور میشناختم، چند نفرشان را دیدم که این حرفها به وجد آورده بودشان، برخیهایشان واقعاً خوشحال بودند و از ذوق نمیدانستند چه واکنشی نشان دهند و صدای «دیدی گفتم» آنها بود که به گوش میرسید؛ این نگاههای سرشار از ذوق آنها و امیدی که به آمدن امامجمعه جوان داشتند، مرا به وجد میآورد. یک «الحمدلله» با بازدم عمیق گفتم و رد شدم و نشستم. وقتی مینشینم یادداشت برمیدارم، دفترم را درآوردم که پیاده کردن وُیس سخنران کار راحتتری باشد، مرد میانسالی به بغلدستیاش میگفت: «از اول هم ستاد امر به معروف باید مردمی میشد، هرجا کار مردمی شده، پیش رفته است؛ امام هم همینطور عمل میکرد.» حرف زدنش نشان میداد از آن امامدیدهها است!
امامجمعه جوان همینطور آرام اما با حرارت و جدی ادامه داد: «خوشبختانه با تلاشهای صورتگرفته دلسوزان انقلاب، قانونی با عنوان حمایت از آمران به معروف تدوین و در سال 92 ابلاغ شده بود که تاکنون خیلی به آن پرداخته نشده بود، ما این قانون را در چند جلسه با حضور کارشناسان امر بررسی کردیم، قانون بسیار وزین و جامعی است، نباید به این فکر کنیم که امر به معروف و نهی از منکر فقط مربوط به بیحجابی و امثال آن است، مسلماً وقتی از این واجب الهی حرف میزنیم، سخن این نیست که بیحجابی بزرگترین منکر است؛ بلکه فساد اقتصادی، اباحهگری فرهنگی و بیبندوباری سیاسی را نیز دربرمیگیرد؛ بهعبارتی هرگونه فعل، قول و یا ترک فعل و قولی که بهعنوان احکام اولی و یا ثانوی در شرع مقدس و یا قوانین مورد امر قرار گرفته و یا منع شده باشد را شامل میشود. این یعنی محدودیتی در انجام واجب الهی مذکور نداریم؛ درحال حاضر سخن این است که ما بیتفاوت نبوده و از ظرفیت بزرگی که ذیل قانون در اختیار ما بوده، بیشتر استفاده کنیم. زیرا زمانی که جامعه نسبت به یک گناه و خطا دچار بیاعتنایی شود، نسبت به دستگاه فساد و دیگر گناهان نیز بیاعتنا خواهد بود و جامعهای که نسبت به گناه بیتفاوت شد، به هُرهُری مذهبی خو کرده و نسبت به گناهان بزرگتر و مطالبه مسائل اساسیتر نیز بیانگیزه میشود.»
امامجمعه جوان اینبار خیلی جدیتر گفت: «خوشبختانه زودتر از آنچه فکر میکردم، ستاد امر به معروف شهرستانها فعال شدند و ائمه جمعه محترم در خط مقدم قرار گرفتند؛ ضمن تشکر درخواستم این است که امور مربوط به شوراهای محلات هم حول محور مساجد بهزودی تشکیل شده و گزارش آن اعلام شود. گاهی متأسفانه اخباری از هتاکی به آمران معروف به گوش میرسد که امیدوارم با تمهیدات ستاد و وکیل قانونی که در اختیار دارد، حق این عزیزان احقاق شود.»
یک لحظه خودم را در دهه 60 حس کردم، این سخنرانی از امامجمعه جوان با حرارت و آرامش بسیار عجیب و درعینحال دلنشین بود! از این جدیت و انقلابیگری به وجد آمده بودم که امامجمعه به گوشه راست حسینیه نگاهی کرد و گفت: «از این پس هم انتظارم داریم که کار را شما جوانها در دست بگیرید؛ انگیزه و نیروی ایمان شما در کنار تجربه مردان کارآزموده کار را رشد میدهد، خودتان را رشد میدهد، به شرطی که در کنار ایمان، خود را مجهز به سلاح آگاهی کنید و ما این را در طول تاریخ هم دیدهایم. عدهای امیر مؤمنان را چون جوان بود، نمیپذیرفتند اما ما طبق فرمایش رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب میدان را به شما جوانان خواهیم داد.»
جوانان که از این حمایت پدرانه امامجمعه جوان خوشحال شده بودند، به هم نگاه میکردند و لبخند میزدند و یک شیرینی همراه با غرور شبیه «اشهد اَن علی ولیالله» اذانهای نجف را به یادم میآوردند.
امامجمعه جوان پس از آن با ملاطفت گفت: «در طول این مدت تمام تلاش خود را کردیم تا با حضور همه دستگاههای مذکور در قانون دستورالعمل آن را اجرا کنیم، البته هرکس گمان میکند در این زمینه حرفی برای گفتن دارد، درب دفتر ما روی وی باز است؛ طرحهای خود را بنویسید، با استدلال و استناد، ما از آنها استفاده خواهیم کرد. از این پس نیز جلسات ستاد بهطور مرتب برگزار خواهد شد، مصوبات ستاد هم در چارچوب این قانون لازمالاجرا است و از همین تریبون اعلام و تأکید میکنم که اشخاص دیگر نمیتوانند بهجای اعضای ستاد در جلسات شرکت کنند. ضمن اینکه حسینیه امام را بهعنوان پایگاه ستاد امر به معروف درنظرخواهیم گرفت. گویا دوستان ما در بحث بودجه، مکان و مواردی از این قبیل دچار مشکل بودند که به لطف خدا و پیگیریهای صورتگرفته، همه این مسائل نیز حل شد.»
امامجمعه جوان در طول یک ربع ساعت روح تازه در دل حاضران دمید و همه را امیدوار کرد، آری ستاد همدان ازنظر فعالیتهای کمی و کیفی و انجام مأموریتها در رده نخست قرار گرفته بود؛ با خودم میگفتم حق داشت حضرت آقا که میدان را به جوانان بسپارد، اینها نتیجه دعای پاکان است که دل چو پاک بود، دعا زود اثر میبخشد و هم دعای جمع که اتفاق رهروان باهم دعای جوشن است؛ قابل توجه کسانی که این انقلاب را بیکسوکار فرض گرفته و نمیدانستند نسلی که با انقلاب خمینی روییده و بالیده، با هیچکس و در هیچ مرتبهای عقد اخوت دائمی نمیبندد و چارچوب اخوتش به افراد، تنها مبتنی بر عملکرد معطوف به حقشان است.
صحبتهای امامجمعه جوان با این جمله به پایان رسید که «امیدوارم در ارائه گزارش سالانه به مقام معظم رهبری، قوای سهگانه و مردم روسفید باشم.» مردم سر از پا نمیشناختند و گویا یک نسخه شفابخش پیدا کرده بودند که همه مشکلاتشان را حل خواهد کرد؛ خوشحالی را میشد در چشم آنان که برای این فریضه الهی خون دل خورده بودند، از این گزارش کار امامجمعه دید. برخی هم از این جدیت امامجمعه نگران به نظر میرسیدند که طبیعی بود!
مردم کامل از جا بلند شده بودند و بر تمام ستمگران و مستکبران جهان مرگ میفرستادند و برای بقای انقلاب شعار اللهاکبر سر میدادند.
داشتم همنوا با جمعیت تکبیر میگفتم که صدای فریادی مرا به خود آورد: «10 بار صدات کردم؛ نمیخوای بیدارشی؟ مگه آفیش نبودی تو؟!» صدای مادرم بود و وقتی چشم باز کردم دیدم ای دل غافل سطور مذکور خوابی بیش نبوده...
دیرم شده بود، برای انقلاب خمینی غرولندکنان دعا کرده و خودم را برای یک روز کاری احتمالاً سخت، آماده کردم!
شناسه خبر 14062