بازخوانی مسئولیت مشترک در بازسازی پیوندهای اجتماعی
هر شهر پیش از آنکه از دیوار و آسفالت ساخته شود، از روابط انسانی شکل میگیرد، اما نشانههای نگرانکنندهای در همدان دیده میشود که از فرسایش همین پیوندها خبر میدهند؛ از بیاعتمادی در روابط روزمره تا افزایش پرخاشگری و بیتفاوتی نسبت به اطراف. این وضعیت زنگ خطری است که نباید نادیده گرفته شود، زیرا سرمای روابط انسانی درنهایت سرمای امید اجتماعی را به دنبال میآورد.
در خیابانها، ادارات و محلههای همدان، دیگر بهسختی میتوان آن صمیمیتی را دید که زمانی نشانه فرهنگ عمیق این شهر بود؛ برخوردهای عصبی، ناهنجاریهای کلامی، فاصله گرفتن از کار جمعی و بیتفاوتی نسبت به درد دیگران، هر روز در چهرههای بخشی از مردم تکرار میشود. اینها فقط رفتارهای فردی نیستند؛ نشانه تغییری عمیق در روح اجتماعی شهر هستند. جامعهای که اعتماد در آن سست شود، تابآوریاش در برابر بحرانهای بزرگ نیز فرو میریزد.
بخشی از این وضعیت، نتیجه فشارهای اقتصادی و نابرابریهای روزافزون است؛ وقتی بخشی از جوانان شغل و آیندهای روشن نمیبینند، یا خانوادهها زیر بار هزینههای زندگی له میشوند، طبیعی است که اضطراب و خشم اجتماعی افزایش یابد؛ اما در کنار این واقعیت، باید پذیرفت که ما در مدیریت فرهنگی و اجتماعی نیز دچار ناترازی شدهایم. آموزشهای رسمی ما همچنان در چارچوب محفوظات مانده و نهادهای فرهنگی بیشتر درگیر آمار و همایش هستند تا ارتباط واقعی با مردم؛ رسانهها نیز بیش از آنکه به درمان بپردازند، زخمها را بازگو میکنند.
* سرمایه فرهنگی همدان؛ میراثی که میتواند همچنان حیاتبخش باشد
همدان شهری است با ریشههای کهن در همزیستی و تعاون؛ در گذشته محلههای این شهر نهفقط مجموعهای از خانهها، بلکه شبکهای از اعتماد بودند. برگزاری آیینهای سنتی همچون نذر آب و نان، همیاری در برداشت محصولات کشاورزی و حتی رسمهای سادهای مانند برگزاری افطاری محلهای در ماه رمضان و وجود هیئتهای بزرگ مذهبی و جلسات مذهبی هفتگی، در واقع تمرینهای اجتماعی برای همدلی و مشارکت بودند.
در بازار همدان حجرهداران نهفقط شریک کار، بلکه حامی هم در روزهای دشوار بودند و اعتبار میان بازاریان، جای امضا و سند را میگرفت. در روستاهای اطراف نیز سنتهایی همچون خیرات دستهجمعی، آبیاری نوبتی از قناتها و کمک به ساخت خانه همسایه، نمونههایی از پیوند اجتماعی ریشهدار در فرهنگ مردم این دیار بود.
حتی در تاریخ معاصر، همدان نمونههایی از بسیج اجتماعی خودجوش را در بحرانها نشان داده است؛ از دوران دفاع مقدس که محلات شهر داوطلبانه پشتیبان جبههها شدند تا ایام کرونا که گروههای مردمی برای تهیه ماسک و بستههای حمایتی، میدانداری کردند. اینها نشانههایی است از این واقعیت که هنوز در رگهای شهر، خون همبستگی جاری است، اگر آن را جدی بگیریم و پاس بداریم.
امروز بازخوانی این میراث فرهنگی نهفقط یک نوستالژی زیبا، بلکه یک ضرورت اجتماعی است. همان پیوندهایی که گذشتگان ما با دل و ایمان ساخته بودند، میتواند الگویی باشد برای بازسازی سرمایه اجتماعی در روزگار حاضر؛ کافی است نهادهای فرهنگی و رسانهها، این روایتهای بومی را زنده نگه دارند و از دل فرهنگ محلی، نسخهای برای اصلاح اجتماعی بیرون بکشند.
شهر نیازمند بازسازی روابط انسانی است؛ همان پیوندهایی که زیربنای هر امنیت پایدار محسوب میشوند. برای رسیدن به این هدف، نخست باید نگاه مدیریتی از «کنترل آسیب» به «تربیت اجتماعی» تغییر کند. مهارت گفتوگو، احترام، کنترل خشم و همدلی، باید در برنامههای مدارس و دانشگاهها جای واقعی خود را پیدا کند. آموزشوپرورش اگر بهجای مسابقه کنکور به میدان تمرین زندگی بدل شود، نخستین گام درمان برداشته خواهد شد.
از سوی دیگر، شهرداری و شورای اسلامی شهر میتوانند نقشی اساسی در احیای روابط اجتماعی داشته باشند؛ ساخت فضاهای فیزیکی بدون روح انسانی، پاسخ مسئله نیست. لازم است بخشی از مراکز فرهنگی به کانونهای گفتوگوی شهروندی تبدیل شوند؛ جایی که مردم بتوانند درباره مسائل شهر، نیازهای محله و دغدغههای اجتماعی خود حرف بزنند و شنیده شوند. ایجاد رویدادهای محلهمحور، حمایت از گروههای داوطلب محلی و احیای سنتهای همکاری جمعی در قالبهای نو، میتواند زمینهساز بازگشت حس تعلق به شهر شود.
درنهایت باید پذیرفت که اصلاح وضع موجود بدون مشارکت مردم، ممکن نیست؛ هر شهروند میتواند سهمی در آرامتر شدن فضای اجتماعی داشته باشد، با رعایت احترام در گفتار، مهربانی در برخورد و پرهیز از داوریهای عجولانه.
همدان با همه پیشینه فرهنگی و تاریخی خود، هنوز ظرفیت بازگشت به روزهای گرمِ تعامل انسانی را دارد؛ این شهر بارها از بحرانهای بزرگتر عبور کرده و مانند روح مردمش، زنده است. تنها باید نهادها و مدیران شهری این سرمایه انسانی را جدی بگیرند؛ سرمایه اجتماعی با دستور و بودجه ساخته نمیشود، بلکه از دل احترام، گفتوگو و اعتماد زاده میشود.
امروز وقت آن رسیده که بپرسیم: اگر شهر خسته و خشمگین است، چه کسی باید نخستین گام را برای مهربانتر شدنش بردارد؟ پاسخ، در درون هرکدام از ما است؛ شهر از جایی آغاز میشود که هر شهروندی به دیگری گرم سلام کند.