همدان؛ شهری که باید دوباره با آرامش آشتی کند
در سالهای اخیر همدان جزء استانهای رتبهدار در خشونت مطرح شده است؛ بهنحوی که در اواخر دهه 90 همدان رتبه سوم نزاع را در کشور داشت و اکنون این میزان با اندکی تغییر، بهبود 15 درصدی یافته است، اما همچنان خشونت کلامی و فیزیکی جزء جرائم اولویتدار استان محسوب میشود. آمار تفکیکی نشان میدهد در چهارماهه نخست امسال یکهزار و 743 زن و چهار هزار و 218 مرد بهدلیل نزاع به مراکز پزشکی قانونی همدان مراجعه کردهاند که این ارقام در مدت مشابه سال قبل یکهزار و 698 زن و چهار 248 مرد بوده که بر این اساس، تعداد مراجعه زنان افزایش یافته، اما مراجعه مردان کاهش داشته است.
نزاعهای خیابانی، پرخاشگری در معابر، برخوردهای تند در ادارات و حتی تنش در گفتوگوهای مجازی، تصویری از جامعهای را نشان میدهد که زبان گفتوگو را از یاد برده و هیجان جای خرد را گرفته است. در چنین شرایطی، بازاندیشی درباره چرایی و چگونگی این وضعیت، ضرورتی فوری برای مدیران و نهادهای فرهنگی استان است.
خشونت در هیچ جامعهای محصول یک حادثه یا خشم لحظهای نیست، بلکه حاصل مجموعهای از عوامل درهمتنیده اجتماعی، اقتصادی و روانی است. در همدان نیز فشارهای معیشتی و اقتصادی، ضعف در آموزش مهارتهای ارتباطی و کاهش سرمایه اجتماعی دست به دست هم دادهاند تا صبر و مدارا جای خود را به خشم و پرخاش بدهد. وقتی انسانها احساس میکنند دیده نمیشوند و گفتوگو ثمری ندارد، زبانشان به خشونت آلوده میشود، زیرا خشم آخرین زبان انسانهای بیصدا است.
به عبارت دیگر، باید گفت بخش عمدهای از خشونت در همدان از نوع پنهان و کلامی است؛ از لحنهای تحقیرآمیز در روابط روزمره گرفته تا برخوردهای تند در ادارات و رانندگی. این خشونت آرام اما فرساینده، آرامش روانی مردم را میسوزاند و حس امنیت اجتماعی را تضعیف میکند؛ شهروندی که روزانه بارها شاهد پرخاش، فریاد و بیاحترامی است، دیگر با آسودگی به خیابان نمیآید و اعتماد اجتماعیاش به دیگران کاهش مییابد. به تعبیر جامعهشناسان، خشونت فیزیکی آخرین حلقه زنجیرهای است که از زبان آغاز میشود و اگر اصلاح نشود، رفتار جامعه نیز خشونتبار خواهد ماند.
نادیده گرفتن این وضعیت برای شهری که میخواهد مقصد فرهنگی و گردشگری کشور باشد، هزینهای سنگین دارد؛ خشونت، تصویر عمومی شهر را خدشهدار کرده و سرمایه انسانی را فرسوده میکند و بر امید اجتماعی سایه میاندازد. شهر خشمگین نه محل زندگی آرام است و نه مقصد سفر مناسب، حتی اگر در آمار رسمی میزان نزاعهای ثبتشده اندک باشند، درک مردم از ناامنی روانی بهمراتب نگرانکنندهتر است. آرامش واقعی، تنها در سایه زبان مهربانی و گفتوگو شکل میگیرد.
برای برونرفت از این وضعیت، باید مسئولیت نهادها را جدی گرفت؛ آموزشوپرورش موظف است مهارت گفتوگو، کنترل خشم و احترام متقابل را از دوران ابتدایی آموزش دهد؛ نه در قالب زنگی فرعی، بلکه در چارچوب مهارت زندگی. مدیریت شهری باید در طراحی فضاهای عمومی، نظم و آرامش را محور قرار دهد، زیرا محیط آشفته و متراکم خود محرک پرخاشگری است. در کنار این نهادها، دادگستری و نیروی انتظامی میتوانند با تقویت نهادهای میانجیگری و فرهنگ صلح، از گسترش اختلافات جزئی جلوگیری کنند.
همدان به طرحی جامع برای «آرامش اجتماعی» نیاز دارد؛ طرحی که با همکاری استانداری، نهادهای فرهنگی، دانشگاهها و رسانهها، بتواند شاخصهای خشونت را بسنجد، مناطق آسیبپذیر را شناسایی کند و آموزشهای عمومی برای کنترل خشم و گفتوگوی مدنی را گسترش دهد.
این یک واقعیت است که در برخورد با پدیدههای اجتماعی بیش از هر موضوع دیگری، نیاز به نگاه علمی و واقعبینانه داریم؛ متأسفانه هر وقت در جلسات سخن از آسیبهای اجتماعی به میان آمده، مدیران راحت این موضوع را به زلف نشاط اجتماعی و آنهم با سطحیترین نوع آن یعنی برگزاری کنسرت (که البته در جای خود ارزشمند است)، گره زده و در کاری کاملاً سرهمبندی و با آمارسازی، سعی کردهاند به دیگران بقبولانند که در حوزه کاهش آسیبهای اجتماعی، میداندار هستند! درحالی که باید بررسی شود براساس کدام پژوهش واقعبینانهای نشاط اجتماعی مهمترین عامل افزایش خشونت در همدان است که مستمسک حضرات مسئولان شده؟ این درحالی است که اگر دقیقتر بررسی کنیم، خواهیم دید عوامل مهمتر از این موضوع، در پدیده چندعاملی خشونت مؤثر هستند که اگر به دنبال کاهش واقعی آمار هستیم، باید بر آنها تمرکز کنیم.
کوتاه سخن اینکه نجابت و فرهنگ تاریخی و ریشهدار مردم همدان سرمایهای است که نباید در هیاهوی خشم روزمره از دست برود؛ اگر امروز برای مهار خشونت چارهای اندیشیده نشود، فردا باید برای بازسازی اعتماد و آرامش ازدسترفته، هزینهای بسیار پرداخت. همدان سزاوار شهری آرام، اخلاقمدار و گفتوگومحور است؛ شهری که در آن احترام متقابل به اندازه هوای پاک، ضرورتی برای زندگی باشد.