شهری که خاکش مثل کتاب باز میشود
هگمتانه فقط گذشته نیست؛ یک گفتوگوی زنده است میان شهر امروز و شهر کهن و جان ماجرا همان قدمزدن آهسته میان دیوارهای خاموش و گوش سپردن به شهر پنهان است.
از در موزه که میگذرم، بوی خاک مرطوب کاوشگاه میپیچد توی راهروهای خنک، صدای قدمهایم روی سنگفرش سبک است و سازههای قدیمی چشمک میزنند؛ هر کدام تکهای از شهری سه هزار سال است که هنوز نفس میکشد و حرف برای گفتن دارد.
همین حالا، اگر کف دستت را روی شیشهها بگذاری، سرد است اما انگار پیغام میفرستد که «خوش آمدی به دروازه تاریخ»، آنجا که نخستین خشتهای تمدن روی هم گذاشته شد تا تاریخ آغاز شود.
اینجا همان جاییست که در متون باستانی نخستین شهر جهان شناخته میشود؛ پایتخت مادها و بعدها پایتخت تابستانی هخامنشیان و یکی از کرسیهای مهم حکومت در ادوار مختلف.
*چرا این خاک خبر جهانی شد؟
جایی که در تابستان 1403 بهعنوان بیستوهشتمین میراث جهانی ایران در فهرست یونسکو ثبت شد؛ پروندهای که پس از اصلاحات، با عنوان «Hegmataneh» پذیرفته شد.
معنایش ساده است، ارزش جهانی استثنایی شهری که پیوسته زیسته و لایهلایه روایت کرده و هنوز راوی تاریخ است به بلندای ایران.
از راهروهای درهم تنیده موزه که بیرون میزنم، سقفهای قوسی پناهگاههای کاوش مثل موج بالای سرم میلغزند، روبهرو، دیوارهای خشتی از دلِ خاک قد کشیدهاند و پلانهای چهارگوش، مثل صفحه شطرنج کنار هم نشستهاند.
چقدر دلم میخواهد این حفاظهای دنیای مدرن نبودند تا هگمتانه را خالص در چشمانم جا دهم، انگار هربار که میآیم، نخستینبار است که ستونهای کهن شهر ایران را به نظاره نشسته و مردمانی را تصور میکنم که نخستین متمدین بشری هستند.
خشتهایی که گذشت قرنها آنها را رازگونه کرده و هنوز هزاران راز را در خود نگاه داشتند تا دستانی آنها را کاوش کند.
تَل هگمتانه (تپه هگمتانه) که غالباً با ارگِ اکباتان همسان دانسته میشود، محیطی حدود 1.4 کیلومتر و وسعتی نزدیک به 40 هکتار دارد؛ عددی که با گزارشهای مورخان همخوانی کلی دارد، هرچند اغراقهای ادبی هم در متون باستان هست.
اگرچه نام هگمتانه یادآور ماد و هخامنشی است، اما آنچه امروز بیش از دیگر لایهها به چشم میآید، بقایای معماری دوره اشکانی است.
ردیف اتاقها و دیوارههای ضخیمی که نظم و مهندسی شهری آن روزگار را عریان نشان میدهد؛ کافی است تا با چشمانی بسته تخت سلطنتی هگمتانه را بر روی بزرگترین خانهای که بهنظر میرسد تصور کرد.
*موزهای که از کلاس درس شروع شد!
اما راستی ساختمان موزه، در اصل یک مدرسه 6 کلاسه بوده که برای پژوهشهای باستانشناسی کاربرد داشته و بعدها تغییر کاربری داده و در سال 1373 با حذف تیغهها و یکپارچهسازی، رسماً به موزه هگمتانه بدل شد، امروز افزون بر تالار نمایش، کارگاه مرمت و مستندسازی هم دارد.
در ویترینها، طیفی از سفال تا فلز و سنگ از دورههای پیش از تاریخ تا دورههای اسلامی را میبینی؛ از قطعات معماری منسوب به بناهای هخامنشی، مُهرها، ظروف و نقوش حیوانی تا سکهها. بخشی از آثار مکشوفه هگمتانه در همین موزه و برخی نمونههای شاخص نیز در موزه ملی ایران نگهداری میشود.
در پهنه هگمتانه، همجواری شگفت میراث ادیان و اقوام را میبینی؛ از کلیسای گریگوری ارمنی تا آثاری که به حضور جامعه یهود در همدان اشاره دارند.
این تنوع، بخشی از چشمانداز تاریخی شهر است که در اسناد یونسکو هم به آن پرداخته شده است.
محوطه در قلب شهر همدان و بر دامنههای زاگرس مرکزی قرار دارد؛ تپهای بیضیشکل که از شمالغرب به جنوبشرق کشیده شده.
اما بهترین راه تجربه، شروع از موزه و سپس ورود به راهگذرهای کاوشگاه است، ایستادن روی سکوها، نگاه به مقاطع لایهها و خواندن تابلوهای توضیحی که قطعههای پازل تاریخ را کنار هم میگذارند.
در فصلهای کاوشِ دو دهه اخیر، یافتههایی از معماری و فرهنگ به فهم بهتر ساختار سیاسی-شهری این مرکز انجامیده است؛ هر خشت بیرونآمده، یک جمله تازه به متن اضافه کرده؛ از نحوه چیدمان فضاها تا شواهد معیشت و دادوستد.
هگمتانه فقط گذشته نیست؛ یک گفتوگوی زنده است میان شهر امروز و شهر کهن. ثبت جهانی، حفاظت را جدیتر و روایت را بینالمللیتر کرده، اما جان ماجرا همان قدمزدن آهسته میان دیوارهای خاموش و گوش سپردن به شهر پنهان است.
اینجا، هر مخاطب راوی خودش میشود، کافیست یک لحظه سکوت کنی و بگذاری خاک، دوباره مثل کتاب باز شود.
از در موزه که میگذرم، بوی خاک مرطوب کاوشگاه میپیچد توی راهروهای خنک، صدای قدمهایم روی سنگفرش سبک است و سازههای قدیمی چشمک میزنند؛ هر کدام تکهای از شهری سه هزار سال است که هنوز نفس میکشد و حرف برای گفتن دارد.
همین حالا، اگر کف دستت را روی شیشهها بگذاری، سرد است اما انگار پیغام میفرستد که «خوش آمدی به دروازه تاریخ»، آنجا که نخستین خشتهای تمدن روی هم گذاشته شد تا تاریخ آغاز شود.
اینجا همان جاییست که در متون باستانی نخستین شهر جهان شناخته میشود؛ پایتخت مادها و بعدها پایتخت تابستانی هخامنشیان و یکی از کرسیهای مهم حکومت در ادوار مختلف.
*چرا این خاک خبر جهانی شد؟
جایی که در تابستان 1403 بهعنوان بیستوهشتمین میراث جهانی ایران در فهرست یونسکو ثبت شد؛ پروندهای که پس از اصلاحات، با عنوان «Hegmataneh» پذیرفته شد.
معنایش ساده است، ارزش جهانی استثنایی شهری که پیوسته زیسته و لایهلایه روایت کرده و هنوز راوی تاریخ است به بلندای ایران.
از راهروهای درهم تنیده موزه که بیرون میزنم، سقفهای قوسی پناهگاههای کاوش مثل موج بالای سرم میلغزند، روبهرو، دیوارهای خشتی از دلِ خاک قد کشیدهاند و پلانهای چهارگوش، مثل صفحه شطرنج کنار هم نشستهاند.
چقدر دلم میخواهد این حفاظهای دنیای مدرن نبودند تا هگمتانه را خالص در چشمانم جا دهم، انگار هربار که میآیم، نخستینبار است که ستونهای کهن شهر ایران را به نظاره نشسته و مردمانی را تصور میکنم که نخستین متمدین بشری هستند.
خشتهایی که گذشت قرنها آنها را رازگونه کرده و هنوز هزاران راز را در خود نگاه داشتند تا دستانی آنها را کاوش کند.
تَل هگمتانه (تپه هگمتانه) که غالباً با ارگِ اکباتان همسان دانسته میشود، محیطی حدود 1.4 کیلومتر و وسعتی نزدیک به 40 هکتار دارد؛ عددی که با گزارشهای مورخان همخوانی کلی دارد، هرچند اغراقهای ادبی هم در متون باستان هست.
اگرچه نام هگمتانه یادآور ماد و هخامنشی است، اما آنچه امروز بیش از دیگر لایهها به چشم میآید، بقایای معماری دوره اشکانی است.
ردیف اتاقها و دیوارههای ضخیمی که نظم و مهندسی شهری آن روزگار را عریان نشان میدهد؛ کافی است تا با چشمانی بسته تخت سلطنتی هگمتانه را بر روی بزرگترین خانهای که بهنظر میرسد تصور کرد.
*موزهای که از کلاس درس شروع شد!
اما راستی ساختمان موزه، در اصل یک مدرسه 6 کلاسه بوده که برای پژوهشهای باستانشناسی کاربرد داشته و بعدها تغییر کاربری داده و در سال 1373 با حذف تیغهها و یکپارچهسازی، رسماً به موزه هگمتانه بدل شد، امروز افزون بر تالار نمایش، کارگاه مرمت و مستندسازی هم دارد.
در ویترینها، طیفی از سفال تا فلز و سنگ از دورههای پیش از تاریخ تا دورههای اسلامی را میبینی؛ از قطعات معماری منسوب به بناهای هخامنشی، مُهرها، ظروف و نقوش حیوانی تا سکهها. بخشی از آثار مکشوفه هگمتانه در همین موزه و برخی نمونههای شاخص نیز در موزه ملی ایران نگهداری میشود.
در پهنه هگمتانه، همجواری شگفت میراث ادیان و اقوام را میبینی؛ از کلیسای گریگوری ارمنی تا آثاری که به حضور جامعه یهود در همدان اشاره دارند.
این تنوع، بخشی از چشمانداز تاریخی شهر است که در اسناد یونسکو هم به آن پرداخته شده است.
محوطه در قلب شهر همدان و بر دامنههای زاگرس مرکزی قرار دارد؛ تپهای بیضیشکل که از شمالغرب به جنوبشرق کشیده شده.
اما بهترین راه تجربه، شروع از موزه و سپس ورود به راهگذرهای کاوشگاه است، ایستادن روی سکوها، نگاه به مقاطع لایهها و خواندن تابلوهای توضیحی که قطعههای پازل تاریخ را کنار هم میگذارند.
در فصلهای کاوشِ دو دهه اخیر، یافتههایی از معماری و فرهنگ به فهم بهتر ساختار سیاسی-شهری این مرکز انجامیده است؛ هر خشت بیرونآمده، یک جمله تازه به متن اضافه کرده؛ از نحوه چیدمان فضاها تا شواهد معیشت و دادوستد.
هگمتانه فقط گذشته نیست؛ یک گفتوگوی زنده است میان شهر امروز و شهر کهن. ثبت جهانی، حفاظت را جدیتر و روایت را بینالمللیتر کرده، اما جان ماجرا همان قدمزدن آهسته میان دیوارهای خاموش و گوش سپردن به شهر پنهان است.
اینجا، هر مخاطب راوی خودش میشود، کافیست یک لحظه سکوت کنی و بگذاری خاک، دوباره مثل کتاب باز شود.
ارسال
نظر
*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد
نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین
(فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر
شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای
نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.