شناسه خبر:59672
1401/6/14 09:50:30

سپهرغرب، گروه دُرهای دَری - فاطمه فراقیان: عضو هیئت‌علمی دانشگاه حکیم سبزواری عنوان کرد: استعداد ذاتی ابتهاج که شعرش را ازنظر موسیقی بسیار حافظ‌گونه کرده بود و نیز ارتباطش با جریان موسیقی آن زمان که بر قله‌های ماندگاری قدم گذاشته بود، هردو در موفقیت او مؤثر بودند.

امیرهوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی، زاده 6 اسفندماه سال 1306 و پروازکرده به دیار عشق در 19 مردادماه سال 1401، معروف به هوشنگ ابتهاج و متخلص به سایه، شاعر و پژوهشگر ایرانی بود، او نخستین کتابش به‌نام نخستین نغمه‌ها را در سال 1325 منتشر کرد. از آثار دیگرش می‌توان به تصنیف «سپیده» و غزل‌های «در کوچه‌سار شب»، «حصار» و «ارغوان» اشاره کرد؛ سایه همچنین در رادیو در برنامه گل‌ها کار می‌کرد و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.

ابتهاج در جوانی دلباخته دختری به‌نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست‌مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود.

از مهم‌ترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزل‌های حافظ است که نشر کارنامه آن را با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین‌بار در 1372 شمسی به ‌چاپ رساند و بار دیگر با تجدید نظر و تصحیحات تازه، منتشر شد.

سایه در سال 1346 شمسی بر آرامگاه حافظ در جشن هنر شیراز شعرخوانی کرد که باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود «از پاریز تا پاریس» استقبال شرکت‌کنندگان و هیجان آن‌ها پس از شنیدن اشعار ابتهاج را شرح می‌دهد و می‌نویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمی‌کرده ‌است که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان‌زده شوند.

تعدادی از غزل‌ها، تصنیف‌ها و اشعار نیمایی او را هنرمندانی نظیر محمدرضا شجریان، احمد ظاهر، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی و محمد اصفهانی اجرا کرده‌اند؛ تصنیف خاطره‌انگیز «تو ای پری کجایی و سپیده (ایران ای سرای امید)» از اشعار سایه است.

ابتهاج بعد از واقعه میدان ژاله (17 شهریورماه 1357) به ‌همراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده به‌ نشانه اعتراض به حکومت پهلوی، از رادیو استعفا داد.

در تاریخ 10 مهرماه 1395 بیست‌وسومین جایزه ادبی و تاریخی محمود افشار یزدی در باغ موقوفات افشار به انتخاب اعضای هیئت گزینش به هوشنگ ابتهاج اهدا شد؛ همچنین در تاریخ 12 مهرماه 1397 در مراسم پایانی ششمین جشنواره بین‌المللی هنر برای صلح، نشان عالی «هنر برای صلح» به هوشنگ ابتهاج و سه هنرمند دیگر اهدا شد.

وی در سال 1366 همراه خانواده خود به آلمان مهاجرت کرد و تا پایان عمر به ایران سفر می‌کرد.

آفتابی به‌نام سایه پروازکرده به دیار عشق در 19 مردادماه، صبح شنبه 5 شهریورماه 1401 در باغ محتشم رشت به خاک سپرده شد.

در پی غم از دست دادن این شاعر معاصر با آن نوای دلنشینی که در حافظه موسیقی غالب ما جای دارد، وظیفه خود دانستیم به سهم خود در صفحه درهای دری روزنامه سپهرغرب سطوری از او بنگاریم؛ بنابراین از آنجا که قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری، به سراغ حسن دلبری، عضو هیئت‌علمی دانشگاه حکیم سبزواری رفتیم تا با ما از آفتابی به‌نام سایه با سابقه نزدیک به یک قرن شاعری بگوید:

   استاد شعر هوشنگ ابتهاج را ازنظرگاه سبکی چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

اگر شاعرانی مثل رهی معیری، پژمان بختیاری و شهریار را جزء آخرین حلقه‌های بازگشت ادبی بدانیم و چهره‌هایی مثل منوچهر نیستانی، محسن پزشکیان، حسین منزوی و سیمین بهبهانی را نخستین حلقه‌های رشته‌ نوکلاسیک، شعر هوشنگ ابتهاج جایی در این میانه است. او از یک‌سو تقید خود به مفاخر گذشته را رها نکرده است، تا جایی که مثلاً «مژده بده مژده بده یار پسندید مرا/ سایه‌ی او گشتم و او برد به خورشید مرا» از او، یادآور سماع سروده‌های مولانا است و غزلی با مطلع «نامدگان و رفتگان از دو کرانه‌ی زمان/ سوی تو می‌دوند هان ای تو همیشه در میان»، برخی کارهای شاعری مثل انوری را تداعی می‌کند و از دیگرسو در آثاری مثل «نشود فاش کسی آنچه میان من و توست/ تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست» یا «امشب به قصه‌ی دل من گوش می‌کنی/ فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی» ما را به اواخر دوره‌ بازگشت و اوایل نوکلاسیک یعنی حدوداً غزل دهه 40 می‌رساند که در این میان ارتباط ابتهاج با مفاخر نوازندگی و خوانندگی آن زمان، در این زبان او بی‌تأثیر نیست.

   از موسیقی گفتید، تأثیر رسانه را در شهرت ابتهاج چقدر می‌دانید؟

 ببینید درست است که رسانه به‌تنهایی شهرت نمی‌آورد، اما بی‌رسانگی هم گمنامی بزرگی است؛ ابتهاج در شعر، چهره‌ای قوی است و تأیید بزرگانی مثل شفیعی کدکنی ما را در این شناخت، مطمئن می‌کند؛ اما باید درنظر داشت که طی دوره‌ای از زندگی او به‌ویژه رادیوی وقت و ارتباط تنگاتنگ سایه با این رسانه‌ پُرطرفدار آن زمان مخصوصاً در حوزه‌ موسیقی، در شهرتش نه‌تنها بی‌تأثیر نبود، بلکه او را از سطح واقعی شعرش هم مشهورتر کرد.

  آیا می‌توان با وجود شعرهایی مثل ارغوان، ابتهاج را چهره‌ای خلاق در حوزه‌ نمادآفرینی دانست؟ 

هنوز برای اینکه ببینیم آیا ارغوان به همین منظور نمادینی که سایه به‌کار گرفته است عمومیت پیدا می‌کند یا خیر، بسیار زود است. ما فقط شعری به نام ارغوان را پیش چشم نداریم، بلکه خوانش خود ابتهاج را با آن صدای حزین هم در گوش داریم و این صدا در اقناع مخاطب و قضاوت احساسی او بی‌تأثیر نیست. به نظر من شعری مثل ارغوان در مقایسه با نوسروده‌های شاعرانی مثل فروغ و اخوان در سطح متوسط است؛ اما اینکه ابتهاج به‌خوبی توانسته از یک درخت برآمده در گوشه‌ حیاطش یک نماد عمومی و پذیرش‌شده خلق کند، قابل تحسین فراوان است. اتفاقی که مثلاً در مورد داروگ نیما و قاصدک اخوان افتاده، اما برای قضاوت تا چند دهه‌ دیگر باید صبر کرد.

   ارتباط شعر ابتهاج و موسیقی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

چه در دهه‌ قبل از آلبوم سپیده‌ استاد شجریان و چه بعد از آن، شاید ارتباط ابتهاج با موسیقی باعث شده بود که سروده‌های او قابلیت آهنگ‌گذاری و تصنیف‌سازی و آواز را داشته باشند؛ اینکه گفتم شاید به‌خاطر این است که شاعرانی مثل فروغ، اخوان و سهراب هم در همین فضا بودند و قابلیت ارتباط با موسیقی فقط به خواسته شاعر نیست، در این میان آنیتی هم هست و ملاحتی که در شعر ابتهاج بود و سرای بی‌کسی، ارغوان و سرای امید را بیشتر مشهور کرد. پس هم استعداد ذاتی ابتهاج که شعرش را ازنظر موسیقی بسیار حافظ‌گونه کرده بود و هم ارتباطش با جریان موسیقی آن زمان که بر قله‌های ماندگاری قدم گذاشته بود، هردو در موفقیت او مؤثر بودند.

شناسه خبر 59672