سپهرغرب، گروه شهر: با نگاهی به پیشینه جامعهشناختی کشورمان در طول تاریخ ایران ما سه نوع گفتمان داشته ایم که دوره دو گفتمان سپریشده و گفتمان سوم را در حال تجربه کردن هستیم.
گفتمان اول شیوه اربابورعیتی است که در این گفتمان ارتباطات از بالا به پایین تعریفشده و یک نفر فرمان میدهد و دیگران باید اطاعت کنند. موجودیت حاکمیت ناشی از این گفتمان بر اساس اعمال زور و قدرت است.
گفتمان دوم دولت و مردم است که در این سیستم مردم حق رأی دارند ولی قدرت همچنان متمرکز است در این نوع حاکمیت، تفکر سیاسی آزاد کمتر زمینه بروز و ظهور پیدا میکند و دموکراسی به معنای واقعی آن وجود ندارد.
گفتمان سوم گفتمان شهروندی است که بدون شک از ضروریات اساسی جامعه مدرن امروز است.
متأسفانه این واژه رایج و مدرن نه در قانون اساسی ما و نه در فرهنگنامههای معتبر ما و نه در قوانین قبل از انقلاب و اکثر قوانین بعد از انقلاب ما نامی از آن برده نشده است.
زمان زیادی نیست که با واژه شهروندی آشنا شدهایم. این کلمه را بارها در نشریات، کتب و مقالات خواندهایم و یا بهدفعات از زبان سیاست مداران، اندیشمندان، صاحب نظران، کارشناسان و حتی مردم عادی شنیدهایم. بهراستی شهروندی چیست و شهروند چه کسی است؟
برای ورود به بحث شهروندی ابتدا به دو تعریف از شهر میپردازیم:
تعریف شهر
یک پدیده طبیعی(مجموعهای از مواد،ساختمانها، خیابانها و...) و انسانی(شامل ظرفیت تفکر افراد، فرهنگ و الگوی زندگی و...) است.
تعریف شهر از دیدگاه امام علی (ع)
حضرت علی (ع) میفرمایند: شهری از شهر دیگر به تو سزاوارتر و شایستهتر نیست. بهترین شهرها شهری است که تو را به دوش گیرد.(اهل آن تو را بخواهند و در زندگی در رفاه و در آسایش باشی)تعمق و تأمل در فرمایش پیشوای اول شیعیان حکایت از نکته مهم و قابلتوجهی در زندگی شهری دارد.
در این بیان امام علی(ع) عملاً مسئولین شهری را موظف به تأمین آسایش، امنیت و رفاه مردم میکند.
بهعبارتدیگر حضرت تأکیددارند که اهمیت، امتیاز و برتری شهرها بر یکدیگر، تواناییشان در برآورده کردن حوائج و نیازهای فرد به امنیت و آسایش میباشد. میتوان چنین استنباط کرد که اگر نیازهای فرد در شهر برطرف نشود آن شهر دیگر خاصیت توجیه و اهمیتی برای زندگی کردن ندارد. تفاوت و برتری شهرها بر یکدیگر در موفقیتشان در برطرف کردن نیازهای ساکنان آن شهر است.
تعریف شهروند و شهروندی
مفهوم "شهروندی" ترجمه فارسی کلمه Citizenship است که بهطور کلی شامل 3 نوع حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی برای یک فرد میشود.
حقوق مدنی شامل آزادیبیان، اندیشه، تفکر و...حقوق سیاسی عمدتاً شامل حق هر فرد برای انتخاب نخبگان و احزاب سیاسی موردنظر خود است و حقوق اجتماعی که بر اساس آن هر فرد بایستی از تمامی مزایا، یارانهها و حمایتهای مادی دولت بهرهمند شود.
در تعریفی دیگر، شهروند عضوی از آحاد جامعه است که از حقوق اجتماعی، سیاسی و مدنی برخوردار است، در حوزه عمومی جامعه عضویت داشته باشد و دریکی از تشکلها و سازمانهای متعلق به حوزه عمومی جامعه حضوری فعال و مؤثر دارد، در مقررات جامعه خود احساس نقش، تأثیرگذاری و بهعبارتیدیگر احساس باقدرتی مینماید. به حقوق خود واقف است و تکالیف اجتماعی خود را نیز بهخوبی میشناسد و به جامعه خود احساس تعلق مینماید.
نگاهی به سابقه شهروندی
مفهوم شهروندی مثل بسیاری از مفاهیم دیگر در دوران باستان موردتوجه بوده است. بهعنوانمثال در کتاب سیاست ارسطو به مفهوم شهروند مترادف با واژه Citizen اشارهشده است. در آن زمان منظور ارسطو از شهروند، یونانیانی بود که به دلیل یونانی بودن و همچنین پرداخت مالیاتشان اجازه حضور در مجامع سیاسی را داشته و از حقوق اجتماعی، اقتصادی بسیاری در جامعه یونان برخوردار بودند. البته در آن موقع صرفاً یونانیان دارای اصل و نسب از حقوق مشخص شهروندی برخوردار بودند وزنان و افراد غیر یونانی و بردهها کسانی بودند که هم در جامعه یونانی و هم در تفکر ارسطویی دارای حقوق شهروندی نیستند.
سابقه شهروندی در ایران باستان به دوران هخامنشیان و اوج آن به اعلامیه جهانی حقوق بشر کورش برمیگردد که بهعنوان برگ زرینی در تاریخ میدرخشد.
پایهگذار حقوق شهروندی در جامعه کورش کبیر و منشور صادرشده از سوی این زمامدار عادل و مقتدر است.
در دوران قرونوسطایی مسیحی مفهوم شهروندی جای خود را به مفهوم بندگی میدهد و برای مدتی به فراموشی سپرده شد.
در تفکر اسلامی نیز مفهوم شهروندی و مفاهیمی مشابه آن را میتوان دید. چنانچه به سیره صدر اسلام در دوران پیامبر گرامی حضرت محمد (ص) و خلفای اربعه بهویژه امام علی (ع) توجه کنیم میبینیم که در این تفکر مسلمانان و بهطور کلی انسانها موجوداتی ذیحق هستند که به دلیل موجودیت خود در جامعه اسلامی دارای حقوقی هستند که هیچ حاکمی حق نادیده گرفتن و زیر پا گذاشتن این حقوق را ندارد.
بعدها با تبدیلشدن خلافت به سلطنت و رنگ باختن بسیاری از انگیزهها و آموزههای اسلامی این مفهوم نیز تقریباً به فراموشی سپرده شد.
بهطور کلی میتوان گفت که مفهوم جدید شهروندی از دوران قرون جدید و مخصوصاً از عصر روشنگری به بعد مطرح میشود، یعنی از اواخر قرن 17 و بهخصوص در قرن 18 میلادی شاهد شکلگیری مفهوم جدید شهروندی در اروپا هستیم. این مفهوم به دنبال شکلگیری خود در اروپا بهسرعت و در حدود یک قرن در کل دنیا تسری پیدا کرد. مفهوم جدید شهروندی را میتوان در آموزههای یک فیلسوف انگلیسی به نام جان لاک مشاهده نمود.
شهروندی در مفهوم جدید خود با مفهوم جدید حقوق بشر ارتباط بسیار نزدیکی داشته و کاملاً درهمتنیدهاند. در نظریه حقوق بشر به مفهوم جدید، انسان به دلیل انسان بودن خود از یک سری حقوق برخوردار میباشد. انسان آزاد است نه به خاطر اینکه جزء فلان دین، جامعه و یا گروه اشرافی است، بلکه انسان آزاد است چراکه آزاد آفریدهشده است.
شهروندی اجتماعی
بسیاری از مردم احساس میکنند بهمحض آنکه در شهر یا منطقهای اقامت گزیدند شهروند آن دیار محسوب میشوند. شهروندی درواقع احساس است که نهتنها از درون مایه میگیرد بلکه در بیرون نیز ریشه دارد. احساس درونی شهروندی همان احساس تعلق اجتماعی است که فرد خود را متعلق به منطقهای میداند و حاضر است در حفظ و حراست آن بکوشد و بهسختی تمایل به ترک منطقه دارد.
وضعیت بیرونی شهروندی، پذیرش فرد بهعنوان عضوی از جامعه از سوی مردم، موسسات مدنی، مدیران جامعه و نهادهای حقوقی و اجتماعی است. بهعبارتدیگر شهروندی به معنای اجتماعی آن زمانی تحقق مییابد که احساس درونی فرد یعنی حس اجتماعی و وضعیت بیرونی آن یعنی پذیرش اجتماعی باهم ترکیب شوند. در چنین شرایطی شهروندی اجتماعی شکل میگیرد.
شهروند اجتماعی کسی را گویند که قواعد و هنجارهای جامعه خود را بهخوبی شناخته و رفتارهای اجتماعی خود را با آنها منطبق مینماید.
شهروند اجتماعی کسی است که آموزشهای اجتماعی لازم را دیده باشد، جامعه خود را بهخوبی بشناسد و با مسائلی چون خدمات اجتماعی، برخورد اجتماعی، نحوه مشارکت در توسعه و غیره بهخوبی آشنایی داشته باشد.
حقوق شهروندی
بر اساس دیدگاه حقوقی، شهروند یعنی فردی از آحاد ملت که اولا از کلیه حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برخوردار بوده، ثانیا کلیه اداره امور کشور بر اساس اراده او صورت میگیرد. اگر بخواهیم از منظر شهروندی به مردم نگاه کنیم، بایستی این فرهنگ که دولت وجود با لذات و مطلق دارد تغییر پیدا کند و بایستی بپذیریم آنچه که هست ملت و اراده ملت است.
تفسیر جدیدی که امروز از حقوق شهروندی وجود داشته و ارتباط بسیار نزدیکی با حقوق بشر دارد تعریفی است که فیلسوفان حقوق از آن ارائه میدهند. فیلسوفان حقوق و در راس آنان فیلدینگ معتقدند که حقوق بشر و یا حتی حقوق شهروندی را میتوان در 4 نسل جداگانه تقسیمبندی نمود:
حقوق نسل اول: حقوق شهروندی نسل اول که سابقه آن به 200 تا 300 سال پیشبرمی گردد، همان حقوقی است که امروزه تحت عنوان مدنی از آن یاد میشود
حقوق نسل دوم: نظریه جامعهشناسی معروف به حقوق سیاسی است و شامل مواردی چون حق رای دادن و حق مشارکت سیاسی در جامعه میباشد.
حقوق نسل سوم: در حقیقت رفاهی یعنی حق برخورداری از آموزش، بهداشت، کار و حتی برخورداری از اوقات فراغت به صورت برابر و همگانی است.
حقوق نسل چهارم: که اخیرا مطرحشده است و مباحث نظری و پیچیدهای نیز توسط فیلسوفان جامعهشناسی، علوم سیاسی و علم اخلاق در این زمینه بیان گردیده است حقوق برخورداری از محیطزیست سالم و همچنین حق برخورداری از صلح میباشد. تمامی این چهار نوع حقوق، زیر مجموعههایی از حقوق بشر و به دنبال آن حقوق شهروندی میباشند.
تفاوت شهروندی با شهرنشینی
اساسا کلمه "شهروند" معادل و مترادف با واژه شهرنشین نیست و نمیتوان واژه شهروند را صرفا در مورد کسانی به کاربرد که در شهر سکونت دارند بلکه شهروند کسی است که ضمن انجام مجموعهای از اقدامات و فعالیت هایش در جامعه، خود را به عنوان عضوی از جامعه مدنی آن کشور معرفی مینماید و به همین دلیل واژه شهروند تنها شامل ساکنین شهر نبوده و حتی روستاییان و عشایر جامعه نیز میتوانند ضمن انجام یک سری از فعالیتها، اقدامات، تفکرات و اندیشهها خود را به عضویت جامعه مدنی درآورده و شهروند جامعه محسوب شوند.
بهطور کلی از کلمات و اصطلاحات مشابه تعاریف و استنباطهای مختلفی را میتوان داشت، ولی آنچه که در واقع تاکنون از واژه شهروند بهویژه در ادبیات اجتماعی استنباط گردیده این است که شهروند به کسی گویند که دارای یک سری حقوق بوده و از حقوق خود بهخوبی آگاه میباشد و مسئولیتهای اجتماعی خود را نیز میشناسد و در نهادهای اجتماعی نیز حضوری موثر دارد چراکه در غیر این صورت فرد، شهروند به شمار نمیآید فقط به عنوان یک هموطن یا همشهری یا کسی که با دیگران در یک محل یا منطقه خاصی زندگی میکند محسوب میگردد.
افراد یک جامعه زمانی شهروند بهحساب میآیند که از مدنیت برخوردار باشند. البته در بسیاری از موارد علت اصلی عدم تحقق مدنیت در جامعه آن است که زمینههای لازم برای مدنیت افراد، یا به عبارتی عضویت آنها در نهادهای مدنی در جامعه فراهم نگردیده است و افراد در جامعه حضور دارند بدون اینکه از حقوق اجتماعی، مدنی و سیاسی خودآگاهی داشته و از آنها برخوردار باشند و یا بدون آنکه در عرصههای اجتماعی حضورداشته و یا نقشی را برای خود در حوزه عمومی جامعه قائل باشند. چنین افرادی شهروند تلقی نمیشوند و فقط میتوان آنها را شهرنشین نامید. افرادی که تنها در یک منطقه، محل یا شهر زندگی میکنند و به عبارتی تنها در جامعه حضور فیزیکی دارند نه حضور اجتماعی، درحالیکه یک شهروند علاوه بر حضور فیزیکی در جامعه حضور اجتماعی نیز دارد. به این ترتیب در بحث شهرنشینی میتوان گفت که ما یک شهرنشینی فیزیکی داریم و یک شهرنشینی اجتماعی. به دنبال شکلگیری شهرنشینی اجتماعی مفهوم شهروند متولد میشود.
بر اساس سرشماری سال 1390 در ایران 1331 شهر وجود دارد درحالیکه جمعیت شهرنشین ما مطابق سرشماری فوق بیش 71 درصد از کل جمعیت کشور میباشد ولی اغلب شهرهای ما از لحاظ ویژگی، کالبد و کارکرد ماهیت روستایی دارند و عده زیادی از ساکنان آنها با آدابورسوم، ویژگیها و هنجارهای زندگی شهری آشنایی لازم را ندارند.
نکته مهم دیگر اینکه بسیاری از ساکنین مناطق شهری کشور، احساس تعلق چندانی به شهر یا منطقه محل زندگی خود ندارند لذا بدیهی است که چنین افرادی از تأسیسات و اموال شهر خود بهخوبی مواظبت نمیکنند و حتی در مواردی آنها را تخریب میکنند، چراکه این تاسیسات، اموال و امکانات را متعلق به خودشان نمیدانند. چنین افرادی را نمیتوان شهروند شمرد بلکه آنان صرفا شهرنشیناند.
"نتیجهگیری"
امروزه توسعه بیش از هر چیز متکی بر سرمایههای اجتماعی جامعه است و سرمایههای اجتماعی نیز اساسا به دنبال شکلگیری مفهوم شهروندی در جامعه محقق میگردد.
توسعه واقعی کشور محقق نخواهد شد مگر اینکه حوزه دولت و حوزههای عمومی و خصوصی در کنار یکدیگر و با مشارکت و پذیرش یکدیگر شکل بگیرند و به دنبال آن نیز مفاهیمی چون شهروندی و توسعه اجتماعی محقق گردد. جامعهای که در آن مفهوم شهروندی به معنی واقعی خود شکلگرفته و آحاد آن اجتماعی شده باشد جامعهای زنده، پویا و در مسیر توسعه خواهد بود.
بحث شهروندی بیش از هر چیز یک مقولهی فرهنگی است و حقوق شهروندی محقق نخواهد شد مگر اینکه انگارههای فرهنگی در جامعه شکلگرفته باشد.
بهطور کلی نمی توان متولی خاصی را برای فرهنگسازی در حوزه شهروندی مشخص کرد بلکه لازم است تا تمامی دستگاهها و نهادهای دولتی و غیر دولتی عزم خود را در خصوص آموزشهای شهروندی جزم نمایند.
ابتدا مهمتر از هر چیز اصلاح قوانین و واردکردن واژه شهروندی در کلیه متون قانونی مرتبط میباشد.
سپس انتشار کتب، نشریات تخصصی، روزنامههای ملی و محلی، جزوات و بروشورهای آموزشی و درج مقالات در سایتها و وبلاگها در این زمینه بسیار موثر خواهد بود. صداوسیما به عنوان یک رسانه ی عمومی و فراگیر در ترویج فرهنگ شهروندی میتواند نقش ارزندهای داشته باشد که متاسفانه کمتر به آن توجه شده است.
همچنین آموزشوپرورش و وجود آموزگارانی معتقد به مفاهیم شهروندی و درج مفاهیم و موضوعات شهروندی در کتب درسی دانشآموزان میتواند بسیار موثر باشد که در این زمینه نیز اقدام شایستهای صورت نگرفته است.
نهادهای محلی از جمله شوراهای اسلامی و شهرداریها، دهیاریها و نهادهای سیاسی و حکومتی اعم از استانداریها، فرمانداریها و بخشداریها میتوانند در این خصوص بسیار نقشآفرین باشند. رسیدن به یک جامعه شهروند مدار، نیازمند یک عزم و ارادهی ملی است و تمامی دستگاهها، نهادها، احزاب، مطبوعات و سازمانهای غیردولتی بایستی در این زمینه تلاش نمایند. همچنین بهرهگیری از نخبگان و اندیشمندان سیاسی و اجتماعی جامعه نیز در تحقق اهداف مورد نظر بسیار موثر خواهد بود.
حقوق شهروندی یک امتیاز از سوی دولتها نیست بلکه حقی است طبیعی و فطری که باید در جامعه محقق گردد.
*اردشیر محمدی باغملائی
شناسه خبر 8190